فرهنگی سیاسی اجتماعی |
|
چهارم آبان سال 1343 «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. من تأثر قلبی خودم را نمی توانم انکار کنم. قلب من در فشار است. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردند ما را فروختند، استقلال ایران را فروختند. عزت ما پای کوب شد. عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پای کوب کردند. قانونی به مجلس بردند... مستشاران نظامی (خارجی) را... با خانواده هایشان، با کارمندان اداری شان، با هر کس به آنها بستگی دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. اگر یک خادم امریکایی یا اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد. دادگاه های ایران حق ندارند او را محاکمه کنند باید برود امریکا. آنجا ارباب ها، تکلیف را معیّن کنند. ما این قانون را که در مجلس واقع شد، قانون نمی دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی دانیم، ما این دولت را دولت نمی دانیم، اینها خاینند به مملکت ایران،خاینند. «مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد... بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهای سرّی، ملت ایران را در تحت اسارت امریکاییها قرار داد... اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است».[13] «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم... میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند... به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحبمنصبان عالی رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر جنایتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارند؛ ولی اگر به یک سگ آنها تعرض بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید!»[14] قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند! در تیر 1343، شاه به امریکا سفر کرد و به دولت مردان آنجا قول داد تادر برابر دریافت دویست میلیون دلار وام، امتیاز کنسولی به آنها بدهد. امام خمینی رحمه الله در سخنرانی کوبنده در 6 آبان 1343، به این وام ننگین و وطن فروشی شاه اشاره و شاه و امریکا را رسوا می کرد. ایشان می فرمود: «اگر چنانچه یک آشپز امریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا. امریکا گفت باید این کار بشود. ایران خودش را فروخت. برای این دلارها؛ یعنی استقلال ما را فروختند در ازای وام دویست میلیونی.» دوران صفویه، دوره روابط گسترده ایران و اروپا بود. حاکمان ایرانی، امتیازهای گوناگون را در فرمان ها و معاهده های متعددی به دولت های استعمارگر اروپایی دادند. در این دوران، کشورهای انگلستان، هلند و فرانسه، حق قضاوت کنسولی را در ایران به دست آوردند. در دوره قاجار، بستن قرارداد ترکمن چای با روس ها، سرانجامِ انحطاط سیاسی ایران در سیاست جهانی بود و ایران را به منطقه نفوذ روس ها تبدیل کرد.
هاشمی همان کسی بود که در ماه رمضان امسال گفته بود من در خواب امام را دیدم که که به من می گفت من امروز تو را بیشتر از قبل حمایت می کنم. که این نهایت خرافه پرستی، عوام فریبی آمیخته با دروغ گویی است. و هاشمی کسی بود که بعد از امام تمام قدرت را در دست گرفت و اشرافیت، ریاکاری و شبه سرمایه داری را نهادینه ساخت. او فرزندان و نزدیکان خود را بر مناصب مهم اقتصادی و حکومتی گماشت و اریستوکراسی کثیفی را بنا نهاد. در آن شرایط انقلابی بعد از جنگ که بهترین زمان برای بنیان نهادن نظام عدالت محور بود او لیبرالسم اقتصادی ناقصی را بنا نهاد که کپی نظام شکست خورده و بهران اقتصادی به بار آور غرب بود البته با حذف نقاط قوت و مثبت آن. سرمایه داری اشراف محوری که بر پایه ی ارتباطات خانوادگی و آشنایی استوار بود. خاندان هاشمی پای خود را بر دوش فقرا نهادند و "پله های ترقی" را به سرعت طی نمودند. هاشمی در زمان امام(ره) جام زهر را به ایشان نوشاند و بعد از او انقلاب مستضعفین او را به سمت اشرافیت سوق داد. او ریاکاری، عوام فریبی و خرافه گرایی را در کنار غرب پرستی و سرمایه داری در خود جمع نمود. او در دروغ گویی نیز گوی سبقت را از زیردستان خود ربود و هر از چندگاهی سخنانی از امام نقل می کند که هیچ کس در هیچ جا از ایشان نشنیده است و جالب است که اضافه می کند "امام بارها می گفت" و "مبنای فکری امام این بود". نزدیک ترین افراد به هاشمی این ها هستند: مهدی هاشمی: بزرگترین و معروفت ترین مفسد اقتصادی در ایران که حکم جلبش صادر شده و به انگلیس فرار کرده و با این حال اضافه حقوق چند میلیونی از دانشگاه آزاد(جاسبی) می گیرد. او اغتشاشات 88 را طراحی نمود و به لیدر های اغتشاشات روزنانه بیش از یک میلیون تومان حقوق می داد. او در پرونده استات اویل از خارجی ها رشوه ها ی کلانی گرفت. در آن پرونده رشوه دهندگان خارجی توسط کشورهای خود محاکمه و مجازات شدند امام رفسنجانی اجازه نداد مهدی هاشمی را محاکمه کنند. مدارک تحصیلی او تقلب و غیر قانونی است. او اینک در لندن با سرویس های اطلاعاتی انگلیس همکاری می کند. او میلیاردری مرفه و خوش گذران است. جاسبی: او سی سال است که به خواست هاشمی رئیس دانشگاه آژاد است و درآمدهای این دانشگاه را در اختیار او قرار می دهد. البته او صادر کننده مدرک برای افراد خود نیز هست. فائزه هاشمی: در فساد اقتصادی او می توان چند کتاب نوشت. او با شاهان و امیرهای عربی ارتباط خوبی دارد و در مراسمات آن ها شرکت می کند. او اهل تفریحاتی چون رفتن به سواحل برزیل است. محسن هاشمی: او رئیس مترو و دفتر مجمع تشخیص است. هاشمی این مناصب را به او داده است. محمد هاشمی: او رئیس صدا و سیمای سایق بوده و اینک ثرتمندی مرفه است و با پول خود از برادرش حمایت می کند. موسویان: او در پرونده هسته ای در زمان خاتمی جاسوس بود و اطلاعات هسته ای را در اختیار انگلیس قرار می داد. هنگامی که جاسوس بودن او مشخص گردید هاشمی تمام قد از او حمایت کرد و اجازه نداد او را محاکمه کنند. کرباسچی: او یکی از نزدیکان مهم هاشمی است که در شهرداری تهران دزدی نمود و محاکمه شد. او معروف ترین مسئول مفسد اقتصادی محاکمه شده است. این رشته سر دراز دارد. هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری از احمدی نژاد شکست سنگینی خورد. این در حالی بود که تمام اصلاح طلبان از او حمایت کردند و خاتمی با وجودی که مجری انتخابات بود عملا وارد میدان شده و حمایت خود را از او اعلام نمود. در آن زمان دانشگاه آزاد هزینه های سنگینی را برای تبلیغات هاشمی صرف نمود. هاشمی برای پیروزی دست به هر شگردی زد. اما احمدی نژاد وارد دایره ممنوعه شد و هاشمی به کنار رفت و از این زمان طراحی هاشمی برای براندازی احمدی نژاد آغاز شد. او به شاهان عربی نامه نوشت که نگران نباشید این دولت تا 6 ماه دیگر سقوط می کند. در انتخابات اخیر نیز شگرد القای تقلب را استفاده نمود و مهدی هاشمی را مسئول طراحی عملیات خیابانی و اغتشاشات نمود. دانشگاه آزاد نیز مسئول تأمین هزینه های مالی این اغتشاشات بود. آمریکا نیز بودجه کلانی را رسما برای براندازی حکومت ایران تصویب نموده بود که قسمت مهمی از آن در اختیار اغتشاش گران قرار گرفت. اما او دوباره شکست خورد.
چرا حضرات برسر عامل اصلی یعنی رئیس جمهور (حسن روحانی ) فریاد نمی کشند؟ مگر ایشان شخص اول اجرایی نیست مگر ایشان رئیس بانک مرکزی را انتخاب نمی کند چرا حضرات فقط کار روزنامه ای می کنند ومانند روزنامه صرفا اطلاع رسانی می کنند ؟ چرا همه حضرات برای انصراف مردم از گرفتن یارانه همه فتوا صادرکردند؟ راستی چرا درمورد حقوق های نجومی ساکت بودند. بیانات رهبر معظم انقلاب: همیشه این ملت نیاز دارد به این که مسؤولان او پاسخگوی مسؤولیتهای بزرگ خودشان در مقابل ملت باشند و روح پرسشگری در مردم وجود داشته باشد.۱/۱/۱۳۸۴ افراد، مسئولین، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبیین کنند. خیلی از اوقات اگر چنانچه یک انتقادی به کسی بشود، این فرصتی است برای او که بتواند ذهن ها را روشن کند، تبیین کنند، حقیقت را بیان کنند؛ خیلی چیز خوبی است.۱۳۸۸/۰۳/۲۹ یک غرض عمده از طرح این شعار«سال پاسخگویی» در سال ۸۳ این بود که روح پرسشگری در ذهن ملت ایران زنده شود و مسؤولان احساس کنند که در مقابل مردم باید پاسخگو باشند. پاسخگویی و روحیهی پرسشگری و احساس مسؤولیت مسؤولان در مقابل مطالبات ملت، مخصوص سال ۸۳ نیست؛ همهی سالها به همین کیفیت است. البته نوع و مواجهه و پاسخگویی مسؤولان در قبال این شعار، یقینا برای ذهن مردم در انتخابها و قضاوتهای آیندهی آنان مؤثر خواهد بود.۱۳۸۴/۰۱/۰۱ شما بخشی از وقت امسال را برای گزارش دادن به مردم صرف کنید. اینکه ما گفتیم امسال، سال پاسخگویی است، مظهر این پاسخگویی همین گزارشهایی است که شما به مردم خواهید داد. بسیاری از کارهایی را که در بخشهای شما انجام گرفته – من البته اطلاع دارم، ولی در همین گزارشهای کوتاه، آنها را ذکر نکردید. ۱۳۸۳/۰۶/۰۴ امسال از نظر ما سال پاسخگویی مسؤولان نظام به مردم است. این در واقع پاسخگویی به خدا هم هست؛ همچنانکه پاسخگویی به خود هم هست. پاسخگویی، در واقع یک نوع کارنامهخوانی است؛ مثل دانشآموزی که در پایان سال تحصیلی کارنامهی خود را میخواند – هم خود او میخواند، هم اولیاء او میخوانند – نقاط قوت خود را میشناسد، نقاط ضعف خود را هم میشناسد؛ نمرهیی که مایهی خرسندی اوست، او را به ادامهی این کار تشویق میکند و نمرهیی که مایهی سرشکستگی اوست، او را به جبران این سرشکستگی وادار مینماید. ۱۳۸۳/۰۱/۰۲ هر انسان وقتی میخواهد حرفی بزند، اگر بداند در مقابل این حرف باید پاسخگو باشد، یکطور حرف خواهد زد؛ اما اگر بداند مطلقالعنان است و پاسخگو نیست، طور دیگری حرف خواهد زد. انسان وقتی میخواهد تصمیم بگیرد و عمل کند، اگر بداند در مقابل اقدام خود پاسخگو خواهد بود، یکطور عمل میکند؛ اما اگر احساس کند نه، مطلقالعنان است و از او سؤال نمیشود و او را به بازخواست نمیکشند، طور دیگری عمل میکند. ما مسؤولان خیلی باید مراقب حرف زدن و تصمیمگیری خود باشیم. مسؤولیت به همین علت محترم است و به همین جهت است که مردم برای مسؤول احترام قائلند؛ چون پشت سر کار و تصمیمگیری او دنیایی از مسؤولیت وجود دارد که او قبول میکند. اگر این شخص خود را مسؤول دانست، واقعا شایستهی این تکریم و احترام هم هست؛ اما اگر مسؤول ندانست، همه چیز مشکل میشود.۱۳۸۳/۰۱/۲۶ مسؤولان بخشهای مختلف به مردم گزارش بدهند که در دوران مسؤولیتی که در حال پایان یافتن است یا پایان یافته، چه خدمت بزرگ و چه کار شایستهیی را برای مردم انجام دادهاند. ۱۳۸۳/۰۱/۰۱ از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤولیتهای خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما اینکه چرا من افرادی را نمیگمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل میکنم. گماشتن افراد، به عهدهی رهبری نیست. مهمترین و بیشترین بخشهای کشور، بخشهایی هستند که مسؤولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبری نیست. طبق قانون، روالی وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونی دارد که اگر مسؤولی کمکاری داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد.۱۳۷۹/۱۲/۲۲ مردمسالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالاخره عدهای را به پای صندوق ها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آنکه این نیمهی اول تحقق پیدا کرد، نوبت نیمهی دوم است؛ نوبت پاسخگویی است. دربارهی همین گروههای خاص، باز امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام در این بیان مطالبی دارد: «لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع»؛ این جمله باز در همین نامهی مالک اشتر است. فرمود: نگو به من مأموریت داده شده، به من مسؤولیت داده شده و من صاحب فلان مسؤولیت شدهام – «آمر فاطاع»؛ بنده مسؤولم، دستور میدهم و شما باید اطاعت کنید؛ اینطور حرف نزن – «فان ذلک ادغال فی القلب»؛ این دل تو را خراب و نابود میکند؛ واقعش نیز همین است. بعد چند خصوصیت دیگر را ذکر میکند: «و تقرب من الفتن»؛ این، برگشت خشمآلود مردم را به تو نزدیک میکند. وقتی اینطور حرف بزنی، مردم از خودخواهی و من من گفتن تو و خود را محور همه چیز دانستن و مسؤولیتی برای خود قائل نبودن، برای همیشه ناخشنود میشوند.۱۳۷۹/۰۹/۱۲ مردم حق دارند بعد از گذشت زمان معقولی، از مسؤولان هر یک از بخشها سؤال کنند که نتیجهی کار شما چیست؟ باید خودتان را برای پاسخگویی آماده کنید. باید کار را بهگونهای تنظیم کنید که بتوانید محصول و نتیجهی آن را به مردم نشان دهید و دلیل نقایص آن را باز گویید. مردم حسابگر و هوشیارند.۱۳۶۸/۰۶/۰۸ بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبریبسماللهالرّحمنالرّحیم |