فرهنگی سیاسی اجتماعی

فارین پالسی در گزارشی با عنوان "وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد" نوشت: حسن روحانی 37 ساله و مشاور ارشد سیاست خارجی دولت ایران و رئیس جمهور آینده کشورش با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شد. 27 می 1986 بود و روحانی آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکایی ها شود.

 


به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، هدف ظاهری هیات آمریکا متقاعد کردن سران ایران به کمک در آزاد ساختن گروگان های آمریکایی در لبنان بود. مسئله ای که روحانی حاضر به انجام آن در ازای  فروش موشک و تسلیحات از سوی آمریکا به ایران بود.

اما این هیات امریکایی که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی از جمله سرهنگ دوم اولیور نورث بود، هدف دوم و مسلما جاه طلبانه ای داشت: تشکیل یک اتحاد سیاسی جدید با رهبران میانه رو ایران از جمله روحانی و روسای او که کشور را اداره می کردند.

در این جلسات، مردی که اکنون مقامات آمریکایی از او به عنوان بهترین امید برای ایجاد روابط حسنه با ایران پس از سه دهه خصومت یاد می کنند، خود را به عنوان مذاکره کننده ای زیرک و زرنگ به نمایش کشید و آماده ی آغاز دور جدیدی از گشایش روابط دو کشور بود. اما او همچنین قصد از بین بردن هدفی گسترده تر و فریب دادن آمریکایی ها به ارائه انچه او می خواست داشت: تسلیحات بیشتر.

اگر امروز پنجره ای برای اطلاع یافتن از چگونگی تفکر روحانی وجود داشته باشد و اینکه چه رویکردی در مذاکرات بر برنامه هسته ای ایران خواهد داشت،  آن پنجره، آن چند روز در ماه می است که او گفتگوهای مهمی با آمریکایی ها بر سر گروگاه ها و آینده مشترک دو کشور داشت.

روحانی می دانست که کمک به آزاد ساختن گروگان ها از دست حزب الله اولویت نخست پرزیدنت رونالد ریگان بود. رئیس جمهور آمریکا شخصا به خانواده های گروگان ها تعهد داده بود که هر کاری برای آزادی عزیزانشان بکند.

بازگشت گروگان ها و پوشش تلویزیونی آن می توانست موفقیت سیاسی بزرگی برای ریگان باشد.

روحانی به نورث و همکارانش گفت: با حل این مشکل، ما شما را در کاخ سفید تقویت و تحکیم می کنیم. همانطور که قول دادیم، هر تلاشی خواهیم کرد.

اما این کار بدون هزینه نبود. روحانی و تیمش سمت و سوی گفتگوها را به سمت موضوع تسلیحات کشاندند. امریکایی ها قول داده بودند که ظرف 10 ساعت پس از آزادی گروگان ها، هواپیمایی پر از قطعات موشکی به سمت تهران در راه باشد.

ایرانی ها اول موشک ها را می خواستند. زمانیکه مشخص شد چنین اتفاقی نمی افتد، آنها پیشنهاد کمک در جهت آزادی دو تن از گروگان ها را دادند و گفتند که پس از مذاکرات روزهای آینده سعی در آزادی دو نفر دیگر خواهند کرد.

روحانی به ماموریت گسترده تر ایمان داشت. او به امریکایی ها گفت: باتوجه به روابط ما، کار خیلی خوب کردید که اینجا آمدید.

او تصور می کرد که آنها می توانند همکاری با یکدیگر را آغاز کنند حتی با وجود آنکه ممکن است روند آن آهسته باشد.

رئیس جمهور آینده ایران گفت: اگر مشکل کوچکی پیش نیاید تعجب  می کنم. ضرب المثل فارسی وجود دارد که می گوید، صبر پیروزی می آورد. بدون صبر ما به هیچ چیزی نمی رسیم. سیاستمداران باید این را بفهمند.

اما بحث مبادله گروگان ها در مقابل موشک، آمریکایی ها را کلافه و آزرده خاطر کرد.

نورث تمام اقدامات لازم برای تدارک دیدن جلسات را برعهده داشت و بر فروش تسلیحات نظارت داشت. اما استراتژی برتر و بزرگتری از سوی رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی سابق ریگان هدایت می شد. آزاد ساختن گروگان ها در اولویت بود اما مک فارلین نگران بود که این اقدام فرصت آنچه او توسعه روابط سیاسی جدید با میانه روهای ایران می خواند را تهدید می کرد.

مک فارین امید داشت که روحانی کلید موفقیت باشد. یک روز قبل از مذاکرات با مسئولان پایین رده ایران مشخص شد که آنها مشتی آماتور هستند. ایرانی ها یک ساعت دیرتر از زمان موعد خود را به فرودگاه رساندند تا از مک فارلین و تیمش که با هویت های جعلی در جهت محرمانه نگه داشتن ماموریت سفر کرده بودند، استقبال بعمل آورند.

زمانیکه در نهایت آنها مذاکرات را در هتل آغاز کردند،  ایرانی ها یکی در میان مهمان نواز بودند و یا پارانویا داشتند! یک دقیقه، از امریکایی با قول حسن نیت بین دو کشور استقبال می کردند و دقیقه ای بعد امریکایی ها را متهم به عدول از توافق در جهت ارسال سری جدید قطعات موشک به تهران می کردند.

مک فارلین طی تلگرافی به جان پویندکستر مشاور امنیت ملی در اواخر همان شب گفت:  اساسا آنها{مذاکره کنندگان ایران} تاجر فرش هستند.  ما نیاز داریم که برای انجام هر گونه توافق فراتر از اختیارات خود حرکت کنیم.

امیدهای مک فارلین روز بعد و زمانیکه روحانی خود را نشان داد، احیا شد.

مک فارلین که در آن زمان در کاخ سفید مشغول به خدمت بود و برای تبادل تسیلحات در مقابل گروگان ها کمک کرده بود نوشت: آنطور که پیداست این مرد تافته جدا بافته از آماتورهایی بود که تا به حال با آنها گفتگو می کردیم.

روحانی به مهمانانش گفت: ما آماده ی گوش دادن به تمام درخواست های شما در تمام حوزه های هستیم. با این حال می دانیم که بر روی برخی مسائل به توافق دست پیدا نمی کنیم اما بر روی برخی موارد به توافق می رسیم.

سخنان در و بدل شده در این مذاکرات توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیات امریکایی بودند نوشته شده است. این متون در گزارش کیمسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت.

این متون نشان می دهد که سران ایران نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از جلسه با آمریکایی ها بودند.

هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالسی می گوید که روحانی از نام مستعار استفاده می کرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفتگوها مخافظت کند.

در گزارش تاور، از روحانی تنها به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی یاد شده است.

روحانی به مهمانانش گفت: روابط ما تیره و بسیار بد است.

وی خواستار احتیاط شد و بیان داشت: شاید دوست نداشته باشید که این را بشنوید اما من باید صریح باشیم. ایرانیان رابطه ی تیره ای با امریکا دارند.

 


وی افزود: به عنوان یک دولت ما نمی خواهیم که فردا روز از بین برویم. ما می خواهیم در قدرت بمانیم و مشکلات پیش امده بین طرفین را حل کنیم.

روحانی به آمریکایی ها یاداور شد که بسیاری از هموطنانش ایالات متحده را شیطان بزرگ می خوانند.

امروز همچنان بسیاری از ایرانیان، امریکا را اینگونه خطاب می کنند. روحانی بار دیگر خود را در شرایطی می یابد که مجددا به سوی سران آمریکا دست دراز کرده اما در عین حال از ارتباط با آن ها اجتناب می ورزد.

براساس آنچه گزارش شده، ایرانی ها مواجهه احتمالی بین روحانی و اوباما را در حاشیه نشست عمومی سازمان ملل لغو کردند.

مک فارین در سال 1986 نوشت: آنها هنوز نمی دانند چطور بر مشکل ضروری تر خود یعنی چگونگی گفتگو با ما غلیه کنند. اما براساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه ممکن است در راه یک رابطه ی تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که با یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کرده ایم و این خوب است.

امریکایی ها و ایرانی ها در مقابل دشمن مشترکشان شوروی  روابط ویژه ای را تشکیل دادند. با وجود آنکه اتحاد جماهیر شوروی رسما دولت انقلابی ایران را در سال 1979 به رسمیت شناخته بود، هنگامیکه این کشور به دشمن بزرگ ایران یعنی عراق سلاح داد، روابط دو کشور زاهرآگین شد.

آیت الله روح الله خمینی همچنین رژیم کمونیستی را ناسازگار با اسلام دانسته بود.

تیشر خلاصه ای از تهدیدات نظامی شوروی که متوجه ایران بود را به روحانی ارائه داد. (تعداد واحدهای نظامی که قادر به حمله به این کشور بودند و میزان حملات مرزی از افغانستان به درون ایران)

نورث گفت که شوروی سعی خواهد کرد که مذاکرات محرمانه بین روحانی و کاخ سفید را افشا کند و پیشنهاد کرد که طرفین خط ارتباطی امنی راه اندازی کنند. (ایران نمی دانست که دولت ریگان با عراق تعاملات محرمانه دارد. امریکایی می دانستند که عراق از تسلیحات شیمیایی علیه ارتش ایران استفاده کرده اما هیچ اقدامی در جهت هوشیار ساختن تهران نکرد. این موضوع ظاهرا هرگز در جلسات مورد بحث قرار نگرفت)

روحانی خرسند و خوشنود بود که اطلاعات تاکتیکی از نیروهای شوروی داشت و علاقمند به دریافت تسلیحات آمریکایی بیشتر در جهت مقابله با تهدید نظامی کشورش، بود.

همچنین گفته شده که "مجاهدینی"  که در ایران آموزش دیده اند در حال حاضر به نیروهای شوروی در افغانستان حمله می کنند.

اما حتی با وجود خصومت مشترکشان با کمونیست ها، بی اعتمادی  همچنان اشکار بود. ایران احساس تهدید موجودیتی می کرد و روحانی فکر نمی کرد که آمریکایی ها کاملا آن احساس را تقدیر کنند. آنها نیاز داشتند که از طریق تسلیحات آمریکایی به ایران کمک بیشتری در جهت دفاع از خود کنند.

روحانی گفت: متاسفم که تند و تیز هستم.اما نیاز است که صریح و بی پرده باشیم تا بر اختلافتمان غلبه کنیم. خوشحالم که می شنوم شما معتقد به حاکمیت مستقل ایران هستید. ما امیدواریم که تمام حرکات آمریکایی ها  در جهت حمایت از این گفتگو باشد. اما ما احساس می کنیم که تمام جهان سعی در تضعیف ما دارد. ما خطر روس ها را بیش از شما می بینیم و احساس می کینم.  شما با تکنولوژی بالا این تهدیدات را می بینید. (ظاهرا منظور روحانی موشک های هسته ای هستند)  ما احساسش می کنیم، لمسش می کنیم و می بینیمش. این آسان نیست که در کنار فیلی که زخمی کرده ایم بخوابیم.

با وجود تمام فاصله ای که بین دو طرف وجود داشت، روحانی به دنبال راه هایی برای نزدیک ساختن این دو کشور به یکدیگر بود. او قول داد که به تلاش هایش برای ازادی گروگان ها در لبنان ادامه دهد.

این همان چیزی بود که آمریکایی ها می خواستند، اما به دنبال آن نبودند که حرکت و شتاب دیپلماتیک را از دست بدهند.

نورث می خواست که مک فارلین رو در رو با رئیس مجلس، نخست وزیر و رئیس جمهور گفتگو کند. روحانی گفت که هنوز برای چنین اقدامی خیلی زود است.

نورث {از روحانی} پرسید: می توانید دیداری محرمانه بین مک فارلین و رهبرانتان تدارک ببنید؟

روحانی گفت: مطمئن باشید که این مسئله منتقل می شود.

وی افزود که پس از آزادی گروگان های آمریکایی و تحویل تسلیحات، نیاز است که گام های مثبت بیشتری برداشته شود.

او سپس اضافه کرد: ما باید مردم را برای چنین تغییری آماده کنیم، گام به گام. ما باید ملت مان را آماده کنیم. دیدار و جلسه بین رهبران ایران و امریکا در همین زمینه شکل خواهد گرفت. اگر شما برای حل این مشکلات جدی هستید،  مطمئنم که سفرهای رسمی و ملاقات هایی در سطح بالا رخ خواهد داد.

آن جلسات هرگز رخ نداد. مک فارلین روز بعد به صورت محرمانه و خصوصی با روحانی گفتگو کرد.

او به پوین دکستر تلگراف داد و نوشت: در کل، جلسه ی سودمندی بود. من روشن ساختم که در مورد ایران ما به دنبال رابطه ای هستیم که براساس احترام متقابل برای حاکمیت طرفین، تمامیت ارضی و استقلال باشد.

 دو طرف در مورد ترتیب وقایعی که باید پیش از آزادی گروگان ها اتفاق می افتاد، گفتگو کردند.

ایرانی ها با گروگان گیرها ارتباط برقرار کردند اما اکنون درخواست خارق العاده ای داشتند که شامل خروج کامل نیروهای اسرائیل از بلندی های جولان و جنوب لبنان می شد.

مک فارلین آزادی فوری گروگان ها را بدون قید شرط می خواست.

مک فارلین به پویندکستر گفت: قضاوت من این است که ما در شرایط خوبی نیستیم. آنها به دنبال کسب سود بیشتر از توافق هستند اما هوشیار به این حقیقت هستند که ممکن است طرف مقابل انها را گمراه کند.

اواخر همان شب، مک فارلین و روحانی مجددا به صورت خصوصی دیدار کردند. مذاکرات از هم پاشید.

تیشر در یادداشت هایی خود نوشت: مک فارلین نتیجه گیری کرد که آنها ما را دنبال خود می دوانند و فریب می دهند.

روحانی رفت و صبح روز بعد بازگشت. مک فارلین گفت: شما به توافق پایبند نیستید و ما در حال ترک اینجا هستیم.

امریکایی ها به فرودگاه رفتند. درحالیکه سوار هواپیما می شدند یکی از مقامات ایران به آنها گفت: چرا اینجا را ترک می کنید؟

مک فارلین گفت: ایرانی ها موفق به انجام تعهداتشان نشدند.  این نبود اعتماد سال های طولانی وجود خواهد داشت. یک فرصت مهم اینجا از دست رفت.

این هواپیما پیش از ساعت 9 صبح تهران را ترک کرد.

نورث می توانست ببیند که مک فارلین احساس شکست می کند. او می خواست به مک فارلین قوت قلب دهد. برای همین زمانیکه هوایپما به منظور سوخت گیری مجدد در تل اویو بر زمین نشست، نورث به صورت محرمانه به مک فارلین گفت: تمام فرصت از دست نرفته است. فروش تسلیحات به ایران منجر به سود غیرمنتظره ای شده است.

نورث و همکارانش در کاخ سفید پول ها را به صورت محرمانه به نیروهای چریک کونترا در نیکارلگوئه منتقل کرده بودند که در حال مبارزه در جهت براندازی دولت سوسیالیست این کشور بودند.

مک فارلین پس از آن به بازجویانش گفت که نخستین واکنش او پس از شنیدن انچه نورث گفت، این بود: اه لعنتی.

کنگره مکررا سعی در جلوگیری از انتقال پول به کنتراها داشت و قانونی وضع کرده بود که جامعه اطلاعاتی را از ارسال هرگونه پول منع می کرد.

انچه نورث گفته بود و مک فارلین برای نخستین بار شنیده بود طرح پنهانی بود که به عنوان "ماجرای ایران کنترا" شناخته شد.

این ماجرا منجر به اعلام جرم علیه نورث، پویندکستر و دیگر مسئولان دولتی شد و حتی شخص ریگان را در معرض استیضاح قرار داد.

مک فارلین به اتهمام تخطی از قانون در ارتباط با این رسوایی گناهکار شناخته شد.

این مسائل هر گونه امید برای آغازی جدید با ایران را نقش بر آب کرد. اما حتی اگر این مذاکرات علنی هم نمی شد، شکاف اعتماد بین دو طرف انقدر زیاد بود  که قادر به پر شدن نبود.

دیدار روحانی با یک مقام صهیونیست

 دیدار حسن روحانی و نماینده ای از اسرائیل در سال ۱۳۶۵ در هتل پارزین

پاریس


counterterrorism advisor to the Israeli prime minister, and Dr. Hassan Rohani, then deputy head of Iranian parliament and the secretary of the country's national security committee.

 
Eight years later, Yedioth Ahronoth military pundit Ron Ben Yishai published the transcript of the conversation, which has suddenly grown in relevance in view of Rohani's election to Iranian presidency. It sees the president-elect a canny politician willing to tell everyone just what they want to hear to achieve his goals. What follows is the full piece from 1994.
+ تاریخ دو شنبه 29 خرداد 1396 ساعت 2:34 نویسنده نستوه |

متن کامل بیانات بنیانگذار جمهوری اسلامی به این شرح است:
 
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
 
آنچه که من امروز می‌خواهم عرض کنم، این است که ما در روزی عید گرفتیم که از جهاتی ملت ایران باید جشن بگیرند، یکی جهات پیروزی ملت ایران در جهان، در جبهه‌ها در پشت جبهه‌ها، در همه کشورهای اسلامی و غیر اسلامی و یک امر مهمی که در این روز عید باید تبریک به همه عرض بکنم، این انفجار عظیمی است که در کاخ سیاه واشنگتن رخ داد و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور آمریکا پیدا شد.
 
شما ملاحظه بکنید و ببینید که در تمام دنیا، در سراسر جهان، مطبوعات‌شان و رسانه‌هایشان و خطابه‌هایشان تمام متوجه این معناست که سرپوشی بگذارند بر این رسوایی که برای رئیس جمهور آمریکا پیش آمد. رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه بشود –گرچه همیشه بوده‌ است- لکن این متفرقه کوشش و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری‌های آمریکا، حکایت از عظمت مسأله می‌کند یک مقام عالیرتبه – به قول خودشان- از آمریکا به طور قاچاق و با تذکر جعلی وارد ایران می‌شود، در صورتی که ایران نمی‌داند چی است. به مجردی که وارد می‌شود و معلوم می‌شود که این از مقامات آمریکاست، ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار می‌دهد و محبوس می‌کند و تمام حرکات او را تحت نظر قرار می‌دهد و او با هر کس خواسته است ملاقات کند، ملاقات نمی‌کند. آنی که ادعا می‌کند که اگر من به شوروی رفته بودم، رئیس شوروی سه مرتبه به دیدن من می‌آمد، گمان می‌کند اینجا هم شوروی است! اینجا کشور اسلام است. اینجا نه کرملین قابل است که ذکری ازش بشود و نه کاخ سیاه، اینجا کشور رسول خداست، اینجا کشور حضرت صادق است، اینجا پاسدارهای ما شرافت دارند بر کاخ‌نشینها، اینجا بسیجی‌های ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ‌نشین‌های عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را می‌کنندو گمان می‌کنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد.
 
آنهایی که می‌گفتند ما چه می‌کنیم و قطع رابطه می‌کنیم و از این مسائل می‌گفتند، امروز معلوم شد که با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمده‌اند و می‌خواهند که رابطه برقرار کنند، می‌خواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمی‌کند. این مسأله است، مسأله‌ای است که از تمام پیروزی‌های شما بالاتر است. مسأله رئیس آمریکا با آن همه به قول خودش جلال و جبروت، کسی را از مقامات عالی بفرستد به اینجا که با مقامات اینجا ملاقات کنند و هیچ یک از آنها حاضر به ملاقات نشود. این مسأله بزرگی است که دنیا را منفجر کرده است و باید هم بکند، کاخ سفید را به عزا نشانده است و باید هم بنشاند، مسأله مسأله مهم است.
 
الان تسابق می‌کنند تمام کشورهای بزرگ برای رابطه پیدا کردن با ایران، این چی است؟ این افراد ایران است؟ این جمعیت کثیر ایران است؟ ایران جمعیتی ندارد در مقابل عالم. این ایمان جوانهای ماست، این برکات رسول اکرم است، این برکات امام صادق است. این برکاتی است که چشم دنیا را خیره کرده است و همه را مضطرب کرده. آنهایی که گمان می‌کردند که با یک تشر ایران را می‌توانند چه بکنند، گمان کردند که حالا هم زمان قاجار است. حالا هم زمان پهلوی است که مردم بیدار نبودند. امروز زمان بیداری مردم ماست، زمان هوشیاری و شکوفایی ایمان است در این کشور. ولذا، می‌بینید که الان هر رادیویی را باز کنید از خارج، از هر گوشه عالم راجع به قضایای آمریکا و راجع به خضوع او در مقابل ایران صحبت می‌کنند و حرفها را هم می‌زنند. اضطراب در کلمات خود ریگان این قدر هست، تناقض گویی، اضطراب هست که انسان نمی‌تواند باور کند که یک آدمی که رئیس یک همچو کشوری هست و ادعایش آن قدر زیاد است، این قدر تناقض‌گویی، این‌قدر اضطراب، این‌قدر وحشت که او را گرفته است، امروز یک چیز مهمی است. نه فقط او را، کرملین هم همین‌طور است، آنها هم مسابقه می‌کنند با آمریکا در رابطه با ایران. چی است مسأله؟ چی شده‌است ایران؟ چه قصه‌ای در ایران واقع شده‌است که سابق چنانچه در زمان سلاطین سابق، در زمان قاجار، در زمان پهلوی اگر یک کلمه در آنجا می‌گفتند، اینها تمام کنار می‌رفتند، اگر یک تشر می‌زدند آنها خلع سلاح می‌شدند.
 
چه شده‌است که حالا پاسدارهای ما هم اعتنا به آنها نمی‌کنند؟ برای اینکه آن وقت مردم را خواب کرده بودند. تبلیغات دامنه‌دار دشمن‌های اسلام، مردم را خواب کرده بودند، از هم جدا کرده بودند، شهرها را هم جدا بود، احزاب مختلفه همه با هم مختلف بودند، حکومت‌ها همه دست نشانده بودند. اما امروز مسأله این نیست، امروز ایران بیدار شده‌است امروز اسلام در ایران رواج پیدا کرده است. امروز حقیقت ایمان در ایران شکوفایی پیدا کرده‌است اینها برکات ایمان است. غافل نباشید از این، برکات وحدت شما در تمام امور است. غافل از این وحدت نباشید، غافل از این حظّ الهی نباشید.
 
در عین حال انسان می‌بیند که در حالی که کاخ کرملین به لرزه درآمده‌ است و کاخ سیاه سیاهپوش شده‌ است و می‌خواهند توجیه کنند هی حرف‌های خودشان را و هی از این‌ور به آن‌ور می‌زنند که توجیه کنند. مع‌الاسف، بعض از اشخاصی که در خود ایران هستند، توجه به مسائل یا ندارند یا معتمدند. اینها هم به تبعیض از تبلیغات آنها، آنها هم با همان لسان، اینجا تبلیغ می‌کنند. من نمی‌خواهم در این روز مبارک اسباب افسردگی اشخاص بشوم، لکن می‌خواهم عرض کنم چرا این قدر ما عقب افتاده هستیم؟ چرا ما باید به واسطه اغراض نفسانیه این قدر خودمان را ببازیم؟ چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل در آمده‌است برای این بی‌اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باد توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من
 
هیچ توقعی نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحث تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مساله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده‌ است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید می‌روید؟ این تذهبون؟ من نمی‌توانم که آن طوری که می‌خواهم، با شما صحبت کنم و نمی‌خواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت یک همچو اموری است؟! وقت یک همچو تأییدی است از کاخ سفید؟ وقت یک همچو تأییدی است از ریگان؟
 
لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آنجا تندتر است. شما چه شده‌است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضی‌تان. من بعضی‌تان را می‌شناسم، شما این‌طور نبودید. من امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان. نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود.
 
من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را.
 
من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به همه ملت ما سلامت و سعادت عنایت کند، و دوستان ما را به خود بیاورد و کسانی که می‌خواهند تفرقه ایجاد کنند، ان‌شاء‌الله، خدا هدایتشان کند و خدای تبارک و تعالی شرّ اشرار را از سر این کشور کوتاه کند. و این عید مبارک را بر همه مبارک‌تر کند. و رزمنده‌های ما را در هر جا که هستند با دل قوی به پیش ببرد و بدانند رزمندگان که پیروزند و بدانند که این پیروزی که اخیراً پیدا شد، از همه پیروزیها در نظر دنیا بالاتر است و توجه کنند به اینکه با عنایت خدا به پیش بروند و سیلی آخر را بزنند.»
+ تاریخ دو شنبه 29 خرداد 1396 ساعت 2:32 نویسنده نستوه |

نام اصلى او « معدیكرب » ، لقبش « اشعث » است و اشعث به معناى ژولیده‏مو مى‏باشد. 1

پدر اشعث ، قیس ، جدّ اولش معدیكرب ، جدّ دومش معاویة بن جبله و كنیه‏اش ابومحمد است. 2

برخى از فرزندان او نیز در مسائل سیاسى زمان خود نقش آفریدند؛ جَعْدَه دختر او همسر خود ، امام حسن(ع) را با زهر به شهادت رساند . 3

محمدبن‌اشعث پس از صلح امام حسن(ع) ، حُجربن عَدِىّ را دستگیر و به زیادبن ابیه تحویل‌داد 4 و پس از قیام امام حسین(ع) و پیش از حادثه كربلا ، مسلم‌بن‌عقیل را نیز دستگیر و به عبیدالله‌بن‌زیاد تحویل داد 5 و در كربلا با برادرش قَیْس‌بن‌اشعث در میان فرماندهان عمر سعد بود.

او در جنگ صفین در سپاه امام على(ع) بود و از سوى حضرت فرمانده جناح راست لشكر عراق شد . در این جنگ ، به مالك اشتر كه اصالتى یمنى داشت و از سرداران برجسته سپاه على(ع)بود ، حسادت می ورزید و در كسب پیروزیهاى نخستین با او به رقابت مى‌پرداخت. 11

اشعث در زمان امیرالمومنین علی (ع) همچون عبدالله بن ابّی در عهد رسول خدا ، سر کرده منافقان بود و پیوسته به آزار و تمسخر امام می‌پرداخت .

 او در لیلة‌الهریر ضمن سخنرانى ، مردم را از ادامه جنگ برحذر داشت 12 و پس از نیرنگِ بر سر نیزه كردن قرآنها از سوى معاویه ، به شدت از ادامه جنگ جلوگیرى كرد و على(ع) را واداشت تا مالك اشتر را از صف مقدّم جنگ به عقب بازگرداند . پس از آن در انتخاب ابن‌عبّاس و مالك‌اشتر به‌صورت نماینده سپاه عراق براى داورى ، با امیرمؤمنان ، على(ع)مخالفت ورزید و سرانجام امام را واداشت تا به داورى ابوموسى اشعرى تن در دهد ، بالاخره گروه خوارج در همان جا نشأت گرفت ، و تا امیرالمومنین در حیات بود ، به ایشان آزار می‌رساندند . 13

اشعث كه در توطئه قتل على‌بن‌ابى‌طالب (ع)شركت داشت ، از مدتى قبل ، حضرت را به ترور تهدید مى‌كرد 14 و ابن‌ملجم را كه براى قتل حضرت به كوفه آمده بود ، یك ماه در خانه‌اش ساكن كرد. 15 ابن‌ملجم شبى كه فرداى آن قصد كشتن على(ع) را داشت تا نزدیكى طلوع فجر با اشعث در مسجد مشاوره داشت . سپس اشعث به او گفت : در انجام كارت شتاب كن كه چون صبح شود رسوا مى‌شوى .

اشعث بن قیس الكندى در كوفه ساكن شد ، پس از پیامبر اكرم مرتّد گردید و عاقبتش این شد كه خارجى و ملعون گردید. 18

امام صادق می‌فرمایند : اشعث خود در خون امیرالمؤمنین دست داشت و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین شرکت داشت. 19

اشعث از جمله افرادی است که مورد لعنت امام علی (ع) واقع گردیده است . او سرانجام در سال 42 قمری درگذشت .

امام صادق می‌فرمایند : اشعث خود در خون امیرالمؤمنین دست داشت و دخترش جعده امام حسن را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین شرکت داشت

ربنای شجریان همان قرآن برسرنیزه کردن عمرعاص است وروحانی نقش اشعث در تحمیل حکمیت امام علی علیه السلام دارد.

نقش اشعث در تحمیل حکمیت ونقش روحانی در تحمیل برجام وسند2030

+ تاریخ یک شنبه 21 خرداد 1396 ساعت 17:40 نویسنده نستوه |

غاصبین ومنحرفین خلافت از نگاه نهج البلاغه

زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ
كشتزاري از نافرماني و حق كوبي پديد آوردند، و آن را از سرچشمه غرور آبياري نمودند، و سرانجام سيه روزي درو كردند.

+ تاریخ شنبه 19 خرداد 1396 ساعت 21:33 نویسنده نستوه |

+ تاریخ سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت 17:53 نویسنده نستوه |

 

سند 2030 وکرسنت و ...

+ تاریخ جمعه 5 خرداد 1396 ساعت 21:24 نویسنده نستوه |