فرهنگی سیاسی اجتماعی

+ تاریخ چهار شنبه 23 فروردين 1396 ساعت 12:13 نویسنده نستوه |

بیانات رهبر معظم انقلاب:
شفافیت معنایش این است که مسئول در جمهورى اسلامى عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد؛ این معناى شفافیت است، باید همه کار را بکنند.۲۹شهریور ۱۳۸۸

همیشه این ملت نیاز دارد به این که مسؤولان او پاسخگوی مسؤولیتهای بزرگ خودشان در مقابل ملت باشند و روح پرسشگری در مردم وجود داشته باشد.۱/۱/۱۳۸۴

افراد، مسئولین، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبیین کنند. خیلی از اوقات اگر چنانچه یک انتقادی به کسی بشود، این فرصتی است برای او که بتواند ذهن ها را روشن کند، تبیین کنند، حقیقت را بیان کنند؛ خیلی چیز خوبی است.۱۳۸۸/۰۳/۲۹

یک غرض عمده از طرح این شعار«سال پاسخگویی» در سال ۸۳ این بود که روح پرسشگری در ذهن ملت ایران زنده شود و مسؤولان احساس کنند که در مقابل مردم باید پاسخگو باشند. پاسخگویی و روحیه‌ی پرسشگری و احساس مسؤولیت مسؤولان در مقابل مطالبات ملت، مخصوص سال ۸۳ نیست؛ همه‌ی سالها به همین کیفیت است. البته نوع و مواجهه و پاسخگویی مسؤولان در قبال این شعار، یقینا برای ذهن مردم در انتخابها و قضاوتهای آینده‌ی آنان مؤثر خواهد بود.۱۳۸۴/۰۱/۰۱

شما بخشی از وقت امسال را برای گزارش دادن به مردم صرف کنید. این‌که ما گفتیم امسال، سال پاسخگویی است، مظهر این پاسخگویی همین گزارشهایی است که شما به مردم خواهید داد. بسیاری از کارهایی را که در بخشهای شما انجام گرفته – من البته اطلاع دارم، ولی در همین گزارشهای کوتاه، آنها را ذکر نکردید. ۱۳۸۳/۰۶/۰۴

امسال از نظر ما سال پاسخگویی مسؤولان نظام به مردم است. این در واقع پاسخگویی به خدا هم هست؛ همچنان‌که پاسخگویی به خود هم هست. پاسخگویی، در واقع یک نوع کارنامه‌خوانی است؛ مثل دانش‌آموزی که در پایان سال تحصیلی کارنامه‌ی خود را می‌خواند – هم خود او می‌خواند، هم اولیاء او می‌خوانند – نقاط قوت خود را می‌شناسد، نقاط ضعف خود را هم می‌شناسد؛ نمره‌یی که مایه‌ی خرسندی اوست، او را به ادامه‌ی این کار تشویق می‌کند و نمره‌یی که مایه‌ی سرشکستگی اوست، او را به جبران این سرشکستگی وادار می‌نماید. ۱۳۸۳/۰۱/۰۲

هر انسان وقتی می‌خواهد حرفی بزند، اگر بداند در مقابل این حرف باید پاسخگو باشد، یک‌طور حرف خواهد زد؛ اما اگر بداند مطلق‌العنان است و پاسخگو نیست، طور دیگری حرف خواهد زد.

انسان وقتی می‌خواهد تصمیم بگیرد و عمل کند، اگر بداند در مقابل اقدام خود پاسخگو خواهد بود، یک‌طور عمل می‌کند؛ اما اگر احساس کند نه، مطلق‌العنان است و از او سؤال نمی‌شود و او را به بازخواست نمی‌کشند، طور دیگری عمل می‌کند.

ما مسؤولان خیلی باید مراقب حرف زدن و تصمیم‌گیری خود باشیم. مسؤولیت به همین علت محترم است و به همین جهت است که مردم برای مسؤول احترام قائلند؛ چون پشت سر کار و تصمیم‌گیری او دنیایی از مسؤولیت وجود دارد که او قبول می‌کند. اگر این شخص خود را مسؤول دانست، واقعا شایسته‌ی این تکریم و احترام هم هست؛ اما اگر مسؤول ندانست، همه چیز مشکل می‌شود.۱۳۸۳/۰۱/۲۶

مسؤولان بخشهای مختلف به مردم گزارش بدهند که در دوران مسؤولیتی که در حال پایان یافتن است یا پایان یافته، چه خدمت بزرگ و چه کار شایسته‌یی را برای مردم انجام داده‌اند.

۱۳۸۳/۰۱/۰۱

از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤولیتهای خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما این‌که چرا من افرادی را نمی‌گمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل می‌کنم. گماشتن افراد، به عهده‌ی رهبری نیست. مهمترین و بیشترین بخشهای کشور، بخشهایی هستند که مسؤولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبری نیست. طبق قانون، روالی وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونی دارد که اگر مسؤولی کم‌کاری داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد.۱۳۷۹/۱۲/۲۲

مردم‌سالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالاخره عده‌ای را به پای صندوق ها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌که این نیمه‌ی اول تحقق پیدا کرد، نوبت نیمه‌ی دوم است؛ نوبت پاسخگویی است.

درباره‌ی همین گروههای خاص، باز امیرالمؤمنین علیه‌ الصلاه والسلام در این بیان مطالبی دارد: «لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع»؛ این جمله باز در همین نامه‌ی مالک اشتر است. فرمود: نگو به من مأموریت داده شده، به من مسؤولیت داده شده و من صاحب فلان مسؤولیت شده‌ام – «آمر فاطاع»؛ بنده مسؤولم، دستور می‌دهم و شما باید اطاعت کنید؛ این‌طور حرف نزن – «فان ذلک ادغال فی القلب»؛ این دل تو را خراب و نابود می‌کند؛ واقعش نیز همین است. بعد چند خصوصیت دیگر را ذکر می‌کند: «و تقرب من الفتن»؛ این، برگشت خشم‌آلود مردم را به تو نزدیک می‌کند. وقتی این‌طور حرف بزنی، مردم از خودخواهی و من من گفتن تو و خود را محور همه چیز دانستن و مسؤولیتی برای خود قائل نبودن، برای همیشه ناخشنود می‌شوند.۱۳۷۹/۰۹/۱۲

مردم حق دارند بعد از گذشت زمان معقولی، از مسؤولان هر یک از بخشها سؤال کنند که نتیجه‌ی کار شما چیست؟ باید خودتان را برای پاسخگویی آماده کنید. باید کار را به‌گونه‌ای تنظیم کنید که بتوانید محصول و نتیجه‌ی آن را به مردم نشان دهید و دلیل نقایص آن را باز گویید. مردم حسابگر و هوشیارند.۱۳۶۸/۰۶/۰۸

+ تاریخ سه شنبه 22 فروردين 1396 ساعت 19:1 نویسنده نستوه |

بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 از خداوند متعال با همه‌ی وجود سپاسگزاریم به‌خاطر انتخابات خوبی که در سراسر کشور با استقبال وسیع مردم عزیزمان انجام گرفت(۲) و مجلس وزین و محترمی بحمدالله تشکیل شد. به همه‌ی برادران عزیز، آقایان محترم، علما و فضلای گرامی خوشامد عرض میکنم؛ بخصوص به تازه‌واردان و کسانی که اوّلین‌بار وارد این مجلس محترم شده‌اند که در میان آنها بحمدالله تعدادی جوانان پرنشاط، مجتهدان جوان و فعّال حضور دارند. امیدواریم که خداوند به همه‌ی شما و به ما توفیق بدهد تا بتوانیم وظایفمان را انجام بدهیم.

 یاد درگذشتگان این مجلس را گرامی میداریم؛ عزیزانی، بزرگانی سالها در این مجلس حضور داشتند، کارهایی کردند، خدماتی کردند، خداوند ان‌شاءالله درجات آنها را عالی کند؛ آخرینشان برادر عزیزمان، مرحوم آقای طبسی (رضوان‌الله تعالی علیه) بود که ان‌شاءالله خداوند اجر زحمات آن مرد خدوم و زحمت‌کش را در این مرحله‌ی دشوار و پُرخطر به ایشان عنایت کند و مایه‌ی روشنی چشم ایشان بشود.

 تشکیل این جلسه، با ماه شعبان که ماه اعیاد بزرگ و ماه تضرّع و خشوع و استغفار است همراه شد؛ این را هم به فال نیک میگیریم. ماه مهمّی بود که خب، رو به پایان است؛ امیدواریم که خداوند ما را بی‌بهره نگذاشته باشد از برکات این ماه که «اَلَّذی کانَ رَسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَدأَبُ فی صیامِهِ وَ قیامِهِ فی لَیالیهِ وَ اَیّامِه».(۳)

 مطلبی که بنده آماده کرده‌ام که عرض بکنم، سه نکته است: یک نکته مربوط به هویّت این مجلس است؛ یک نکته مربوط است به مسیر این مجلس و وظایفی که متوجّه آن است، [یعنی‌] جهت‌گیری و مسیر این مجلس به نظر میرسد چگونه باشد؛ یک نکته هم که اگر وقت شد و خیلی مزاحمتْ طول نکشید و در پایان عرض میکنم، درباره‌ی وظایف عمومی‌ای که در این دوره بر عهده‌ی همه است، از جمله بر عهده‌ی ما و شما و این مجلس و دیگران.

 درباره‌ی هویّت این مجلس، بنده وقتی فکر میکنم، میبینم این یک موهبت الهی بود که خدای متعال به نظام جمهوری اسلامی عطا کرد؛ مجلس خبرگان یک موهبت است از طرف پروردگار، چیز عظیمی است. اگرچه این مجلس برای هدف خاصّی است که تصریح شده در قانون اساسی لکن با قطع نظر از آن هدف هم، این مجلس خیلی حادثه‌ی بزرگی است؛ پدیده‌ای است.

 چرا؟ چون این یک مجموعه‌ای است از علما و صاحب‌نظران و خبرگان دینی و علمی از سراسر کشور که هر سال -حالا دو مرتبه، اگر اقتضا کند بیشتر- به‌مناسبت آن مسئولیّت، دُور یکدیگر جمع میشوند و ظرفیّت عظیمی را به وجود می‌آورند برای تبادل نظر، برای فکر کردن، برای هماهنگ شدن.

 ما فراموش نمیکنیم اوایل نهضت -سالهای ۴۱ و ۴۲- امام راحل عظیم‌الشّأن (رضوان‌الله علیه) سفارش میکردند، پیغام میفرستادند به علمای شهرستان‌ها که شما هر چند وقت یک بار دُور هم بنشینید، ولو یک چایی بخورید؛ همین‌قدر دُور هم باشید و همدیگر را ببینید، ولو یک بحث جدّیِ مهمّی هم در بین نباشد؛ یعنی اجتماع جمع علما و خبرگان دینی و علمی در کشور این‌قدر اهمّیّت دارد.

 امروز شما نگاه کنید به دنیا، می‌بینید به بهانه‌های مختلف افرادی را که دارای مشترکاتی هستند زیر نامهای مختلف جمع میکنند -به نام اتّحادیه، به نام انجمن، به نام سندیکا- و این مجموعه‌ها، کارهای بزرگی را انجام میدهند که گاهی خیلی ارتباط با حرفه‌ی آنها هم ندارد. فرض کنید اتّحادیه‌ی اقتصاددانان، اتّحادیه‌ی حقوقدانان بین‌المللی، اتّحادیه‌ی هنرمندان بین‌المللی می‌بینید درباره‌ی فلان مسئله‌ی سیاسی در کشور یا در دنیا، در سطح بین‌المللی اظهار نظر میکنند. یعنی اتّحادیه‌ها را به وجود می‌آورند برای اینکه افرادی که دارای یک وجه مشترکی هستند -حالا به هر صورت- ولو سلایق مختلف و آهنگهای مختلفی دارند امّا دُور هم جمع بشوند؛ نفْس این اجتماع یک فرصتی به آنها میدهد که بتوانند کارهای بزرگی را انجام بدهند و در مسیر حرکت کشور خودشان، یا حتّی در مسیر حرکتهای بین‌المللی، اثرگذاری کنند؛ این در دنیا معمول است.

 ما حالا این را داریم؛ این را خدای متعال هدیه کرده است به این کشور. جمعی از علمای دین و روحانیّون معتبر و محترم که مورد اعتماد ملّت قرار دارند دُور هم جمع میشوند و این یک ظرفیّت عظیمی را به وجود می‌آورد؛ این کار بزرگی را میتواند انجام بدهد. نمیشود انتظار داشت که بنشینند منتظرْ که آن مسئولیّت مصرّح در قانون اساسی پیش بیاید آن را عمل کنند؛ نه، خیلی کارهای دیگر میتوانند انجام بدهند.

 این اجتماعات و مجموعه‌ها و اتّحادیه‌هایی که در دنیا گفتیم به وجود می‌آید، هیچ پشتوانه و عقبه‌ی مردمی ندارند؛ اقتصاددان یا حقوقدان [هستند]؛ در رشته‌ی خودشان کسانی به اینها توجّه دارند، امّا در داخل جوامع، عقبه‌ی مردمی ندارند؛ برخلاف این مجلس. افرادی که در این مجلس هستند همه‌شان دارای عقبه‌ی مردمی هستند، یا کم یا زیاد؛ بعضی‌ها دایره‌ی عقبه‌ی مردمی‌شان خیلی هم وسیع است. برجستگان روحانی یک استان یا یک شهر یا حوزه‌ی علمیّه که میتوانند تأثیرگذاری کنند، دُور هم جمع میشوند؛ میتوانند در مسائل گوناگون هم‌اندیشی کنند؛ میتوانند نسبت به یک نقطه از مسائل کشور متمرکز بشوند و آن را دنبال کنند.

 نباید گفت آقا اجرا که دست ما نیست؛ بله، اجرا دست این مجلس نیست، دست مسئولین است؛ لکن یک چیزی بالاتر از اجرا دست  شما است و آن، افکار عمومی است. شما یا امام‌جمعه‌اید یا نماینده‌ی ولیّ‌فقیه‌اید یا مدرّس عالی‌رتبه‌ی حوزه‌اید یا روحانی سرشناس و محترمید؛ شما میتوانید روی افکار عمومی اثر بگذارید؛ وقتی افکار عمومی شکل گرفت، یک گفتمانی در جامعه نسبت به یک مسئله‌ای به وجود آمد، این به‌طور طبیعی مجریان و قانون‌گذاران و دست‌اندرکاران را به دنبال خود خواهد کشاند؛ این یک چیز طبیعی است. بنابراین به نظر من این مجلس از این جهت یک چیز فوق‌العاده‌ای است؛ یک پدیده‌ای است؛ ما باید به این اهمّیّت توجّه بکنیم.

 بنابراین نتیجه‌گیری میکنیم که با توجّه به این هویّت برجسته و متعالی، این مجلس میتواند در جهت هدفهای انقلاب کارهای بزرگی را انجام بدهد. بنده در چند سال قبل از این -شاید در یکی دو دوره‌ی قبل از این- در همین مجلس گفتم(۴) که شما میتوانید درباره‌ی مسائل گوناگون قطعنامه صادر کنید؛ درباره‌ی یک مسئله‌ی خاص متمرکز بشوید، [بگویید] این خواستِ مجلس خبرگان است؛ مجلس خبرگان هم منتخب مردمند، خودشان هم آدمهای معمولی و متعارف نیستند، با مردم مرتبطند، مردم به اینها اعتماد دارند، خودشان اهل خبره‌اند، اهل نظرند، اهل تشخیصند؛ در مسئله‌ای که تشخیص میدهند، میتوانند یک درخواستی داشته باشند، یک خواسته‌ای داشته باشند؛ یا از رهبری یا از دولت یا از قوه‌ی قضائیه یا از مجلس یا از دستگاه‌های مختلف. این راجع به این نکته‌ی اوّل که هویّت این مجلس است و این به نظر من بسیار نکته‌ی مهمّی است. قدر این مجلس را باید همه بدانیم، هم شما باید بدانید، هم ماها باید بدانیم، هم مسئولین باید بدانند؛ این مجلس میتواند منشأ آثار بزرگی باشد.

 و امّا نکته‌ی دوّم که بحث مسیر و جهت‌گیری این مجلس است. در یک جمله به اعتقاد حقیر، مسیر انقلاب و هدفهای انقلاب، مسیر این مجلس است؛ یعنی این مجلس بایستی در مسیر انقلاب و هدفهای انقلاب حرکت کند.

 هدفهای انقلاب چیست؟ در درجه‌ی اوّل حاکمیّت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این به‌وجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیّت داشته باشد با معنای خاصّ خودش. اهداف انقلاب [عبارتند از]: حاکمیّت دین خدا، آزادی، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، ریشه‌کنی فقر و جهل، مقاومت در برابر سیل بنیان‌کنِ فساد اخلاقی‌ای که از غرب به همه‌ی دنیا سرازیر شده که شما امروز دارید خصوصیّاتش را می‌بینید. در کشورها همجنس‌بازی را قانونی میکنند، نه فقط قانونی میکنند بلکه کسانی که معترض به این باشند را بشدّت هُو میکنند؛ دیگر از این فساد بالاتر! یک عدّه‌ای خیال میکردند -در سالهای قبل- در غرب که آزادی زن‌ومرد و ارتباط زن‌ومرد هست، هوسها کمتر است و انگیزه‌ها کمتر است؛ اینجایی که محدودیّت هست، الاِنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِع! حالا معلوم شد که نخیر بعکس است؛ آنجا که آزادی هست، آنجا که هیچ‌گونه حدّومرزی برای ارتباط زن‌ومرد وجود ندارد، روزبه‌روز شهوات جنسی در آنها قوی‌تر، فعّال‌تر، خشونت‌آمیزتر، مهاجم‌تر دارد بُروز و ظهور پیدا میکند. و در این حد هم متوقّف نخواهد ماند؛ در آینده‌ای که ما نمیدانیم کِی خواهد بود، بحث به ازدواج محارم خواهد رسید! بحث به کارهای حسّاس‌تر خواهد رسید؛ یعنی دنیای فساد اخلاقی به این سمت دارد میرود؛ اینها بحث مسائل اخلاقی‌اش بود.

 بحث مسائل اقتصادی [هم همین‌طور است‌]. پول‌شویی؛ حالا اسم پول‌شویی را می‌آورند و این را به‌عنوان یک جرم تلقّی میکنند امّا مهم‌ترین کمپانی‌ها و شرکتهای بزرگ دنیا کارشان عبارت است از همین بازی‌های پولی و مالی و انبوه کردن ثروتهایی که در اختیار دارند؛ و طبعاً تبعیض، طبعاً فاصله‌ی طبقاتیِ روزافزون. این سیل بنیان‌کنی است، این به‌سمت همه‌ی کشورها و همه‌ی جوامع سرازیر است؛ یکی از اهداف انقلاب، مقاومت در مقابل این سیل بنیان‌کن است.

 مقاومت در مقابل سلطه‌ی استکبار، یکی از اهداف انقلاب است. طبیعت استکبار سلطه است، دنبال سلطه است، دنبال فراگیر کردن سلطه است؛ هر ملّتی و هر نظامی که مقاومت نکند اسیر خواهد شد و در کمند آنها خواهد افتاد. اینها جزو اهداف انقلاب است. مسیر حرکت این مجلس، مسیر اهداف انقلاب است.

 و این کار دشواری است؛ این یکی از آن دشوارترین کارها است. توجّه بفرمایید که شیئی که مورد رقابت است یا مورد تخاصم است، به دست آوردنش دشوار است امّا نگه داشتنش دشوارتر است. فرض کنید یک جنس قیمتی، یک گوهر گران‌قیمتی که طالبانِ زیادی دارد، شما در این مسابقه وارد میشوید و با زحمت زیاد این را به دست می‌آورید؛ نگه داشتنش از به دست آوردنش مشکل‌تر است. علّت هم معلوم است؛ چون شما در وقتی‌که وارد میدان مبارزه میشوید، مهاجمید؛ با روح تهاجم وارد میشوید، با انگیزه وارد میشوید، میدانید هدفتان چیست، دنبال هدف مشخّصی حرکت میکنید؛ امّا وقتی‌که آن را به دست آوردید، طرف مقابلی که میخواهد آن را از شما برباید، او دارای روح تهاجم است، او مهاجم است، او انگیزه دارد؛ شما نمیدانید از کدام طرف حرکت خواهد کرد، از کدام طرف حمله خواهد کرد امّا او برنامه‌ریزی میکند، نقشه‌کشی میکند و به شما حمله میکند. انقلاب کار دشواری بود؛ پدید آوردن انقلاب کار آسانی نبود؛ ابتکار عمل میخواست، تلاش میخواست و خون دل میخواست؛ خب، امام بزرگوار این ملّت را و این مجموعه‌های فعّالِ مبارز را با شعار خود، با روحیّه‌ی خود، با تقوای خود، با ایمان خود، با صدقی که نشان داد، حرکت داد و این کار دشوار انجام گرفت و این انقلاب، نظام‌سازی کرد و موفّق شد و پیروز شد؛ امّا نگه داشتنش مشکل‌تر است؛ نگه داشتنش مشکل‌تر است. دشمنها، آنهایی که با آنها در واقع مبارزه میشد برای ایجاد این انقلاب، آنها که بیکار ننشسته‌اند، آنها که دست برنداشته‌اند؛ آنها دنبال این هستند که این انقلاب را از دست شما بربایند؛ همچنان که دیدید در بعضی از کشورها -در همین چند سال اخیر- مردم حرکتهای بزرگی انجام دادند، [امّا دشمنان‌] آمدند از دست اینها ربودند، بردند، اینها را به خاک سیاه نشاندند.

 اسلام بلاشک قلع‌وقمع‌کننده‌ی ظلم و استکبار است؛ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه.(۵) یقیناً اسلام میتواند کفر را، جبهه‌ی مقابل را شکست بدهد؛ امّا کدام اسلام قادر به این کار است؟ آن اسلامی میتواند کفر را و استکبار را و ظلم را قلع‌وقمع کند یا او را محدود کند یا از تجاوز و تعدّی او جلوگیری کند که دارای نظام باشد، دارای دولت باشد، دارای نیروی نظامی باشد، دارای رسانه باشد، دارای سیاست باشد، دارای اقتصاد باشد، ابزارهای فراوان در اختیار او باشد؛ اسلامی که توانسته نظام‌سازی کند و حکومت‌سازی کند، این اسلام میتواند مقاومت کند، وَالّا یک شخص ولو مسلمان برجسته‌ای باشد، یا جریان اسلامی مثل جریانهایی که در دنیا هستند، اگر به سمت هدف حکومت پیش نروند، هیچ خطری برای استکبار ندارند؛ چون هیچ کاری از دست آنها به این صورت برنمی‌آید؛ نمیتوانند قلع‌وقمع کنند کفر و ظلم و استکبار را. شما این اسلامی را که قادر بر مقابله است، قادر بر مقاومت است، قادر بر سینه سپر کردن در مقابل جبهه‌ی کفر است، این اسلام را به دست آورده‌اید، با زحمت هم به دست آورده‌اید، امّا چه جوری میخواهید حفظش کنید؟ در مقابل دشمن، این را باید نگه داشت، این را باید حفظ کرد؛ این چیزی نیست که [اگر] رهایش کنیم خودش بماند؛ دشمن حمله میکند.

 دشمن چند جور حمله میکند: یک جور حمله‌های سخت است؛ جنگ سخت؛ این را دشمن تجربه کرد و شکست خورد؛ جنگ هشت‌ساله‌ای که علیه ما به راه افتاد، ازاین‌قبیل بود؛ جنگ بین‌المللی بود؛ یکی به صدّام ابزار شیمیایی داد، یکی هواپیمای میگ داد، یکی هواپیمای میراژ داد، یکی امکانات ضدّ هوایی داد، یکی نقشه‌های جنگی داد؛ حتّی نقشه‌های جنگی و ساخت سنگرها هم با کمک دیگران بود. اینها همه کمکش کردند که بلکه این جنگ را او ببرد؛ و نتوانست.

 حمله‌ی سخت یک نمونه‌اش جنگ هشت‌ساله است. یک نمونه، شورشهای قومی است که در کشور -در همه‌ی مرزهای کشور- راه انداختند که یادتان هست که همه‌جا جنگ راه انداختند و شورش راه انداختند؛ [دشمن‌] نتوانست فائق بیاید؛ اینها جنگ سخت بود. کارهای تروریستی را، جریانهای تروریستی را یا فعّال کردند یا به وجود آوردند؛ آمریکا به سکّوی نفتی حمله کرد؛ آمریکا هواپیمای مسافری را ساقط کرد؛ هرچه توانستند کردند؛ اینها جنگ سخت است. در همه‌ی اینها شکست خوردند؛ در مقابل ملّت ایران و در مقابل امام بزرگوار شکست خوردند و بیشتر مرعوب شدند. امام بزرگوار با آن قدرتی که خدای متعال به او داده بود، به‌خاطر توکّل و تقوایی که داشت، به‌خاطر بصیرتی که داشت، به خاطر دلدادگی به هدف که در آن بزرگوار بارز و آشکار بود، خدای متعال در او هیبت قرار داد، به‌طوری‌که دیگران میترسیدند، دشمنان از امام به‌معنای واقعی کلمه مرعوب بودند؛ کَاَنَّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ * فَرَّت مِن قَسوَرَةٍ؛(۶) مثل فریاد شیری که میترسانَد حیوانها را، فریاد امام و نوای امام اینها را میترساند، مرعوب میشدند. خب، اینها در این مرحله شکست خوردند.

 مرحله‌ی دیگری از مقابله و معارضه‌ی آنها، عبارت بود از حمله‌ی نرم. حمله‌ی نرم یک نوعش همین چیزهایی است که مشاهده کردید: تحریم اقتصادی، تبلیغات اغواگر و امثال اینها. اینها کارهایی است که دشمن از روز اوّل شروع کرد و ادامه داد؛ به خیال خودشان تحریمهای فلج‌کننده‌ای را نسبت به جمهوری اسلامی اعمال کردند؛ این هم اثر نکرد؛ این هم نتوانست؛ آنها میخواستند جمهوری اسلامی را با این تحریمها و با این محاصره‌ی اقتصادی فلج کنند، [ولی‌] جمهوری اسلامی فلج نشد. در همان دوران تحریم، کارهای بزرگی انجام گرفت؛ بنده در یک گزارشی خواندم از قول یک ژنرال وابسته به رژیم صهیونیستی که همان وقت در مجلّات خارجی منتشر شده بود؛ گفته بود من با ایران دشمنم، ایران را دوست نمیدارم امّا تحسین میکنم؛ اینها توانستند در عین تحریم فلان موشک را -یک موشکی آن‌وقت تازه آزمایش شده بود و اینها با ماهواره و امثال آن ردگیری کرده بودند و فهمیده بودند- به وجود بیاورند؛ من تحسین میکنم! در عین تحریم، در حال تحریم، بدون کمک دیگران و با فشارهای اقتصادی [این کارها شد]. یکی از [موارد] جنگ نرمی که انجام دادند، زدن عقبه‌های جمهوری اسلامی در برخی از کشورهای دیگر بود؛ که مجموعه‌هایی را که جزو عقبه‌های جمهوری اسلامی محسوب میشدند و عمق راهبردی جمهوری اسلامی محسوب میشدند، تارومار کردند و در خیلی از کشورها زدند؛ یا تارومار کردند یا بالاخره به آنها ضربه زدند؛ این هم اثری نکرد و نتوانست؛ اینها هیچ‌کدام راه به جایی نبرد. پس هم جنگ سختشان شکست خورد، هم جنگ نرمشان.

 آنچه در مرحله‌ی سوّم دارد انجام میگیرد -که مال امروز هم نیست، چند سال است که شروع شده، سالها است که شروع شده منتها روزبه‌روز توسعه پیدا کرده- جنگ نرم از نوع دیگر است؛ این است که خیلی خطرناک است، این آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات. ما که مسئول هستیم و نشسته‌ایم اینجا، یک محاسبه‌ای داریم برای کارهای خودمان، یک محاسبه‌ای میکنیم؛ این محاسبه نتیجه‌اش این میشود که این‌جور موضع بگیریم؛ اگر محاسبه‌ی ما را توانستند تغییر بدهند، موضع‌گیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است: تغییر محاسبه‌ها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، مجموعه‌هایی که تصمیم‌سازی میکنند و تصمیم‌گیری میکنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست، تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست؛ به سپاه حمله میکنند، حمله‌ی تبلیغاتی؛ به شورای نگهبان حمله میکنند؛ به نیروهای مؤمن و جوانهای مؤمنِ حزب‌اللّهی حمله میکنند؛ الان رادیوهای بیگانه و تلویزیون‌های بیگانه و تبلیغات بیگانه پُر است از این حرفها؛ من نمیدانم شما آقایان محترم چقدر دسترسی دارید، چقدر می‌بینید؛ بخصوص با این ابزارهای جدید ارتباطاتی که به وجود آمده، دائم دارند روی این زمینه‌ها کار میکنند برای اینکه مخاطبین خودشان را به این نتیجه برسانند. به روحانیّون انقلابی حمله میکنند؛ روحانی انقلابی را با عناوین گوناگون، [مثل] آخوند حاکمیّتی و امثال آن، میکوبند. در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم، زمینه‌سازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ میخواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایه‌ی اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرت‌ها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.

 اینجا جای همان جهاد کبیری است که من چند روز قبل از این مطرح کردم؛(۷) فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا؛(۸) در تفاسیر گفته‌اند مراد از این ضمیر «بِه‌»، قرآن است، با اینکه حالا کلمه‌ی قرآن در عبارت نیامده است که ضمیر به آن برگردد لکن، هم مرحوم طبرسی در «مجمع‌البیان» [گفته است‌]، هم مرحوم علّامه‌ی طباطبائی؛ مرحوم علاّمه‌ی طباطبائی میگویند سیاق کلام نشان میدهد که مراد از «بِه‌» یعنی «بالقرآن»؛ بنده هم آنجا همین را در سخنرانی گفتم؛ بعد که آمدم، به ذهنم رسید که یک وجه اوضحی در اینجا وجود دارد که «فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌»، یعنی «بعدم الاطاعة»؛ عدم‌الاطاعة یعنی آن مصدری که فعل از آن انشقاق پیدا [میکند] و مستتر در آن فعل است؛  فَلا تُطِعِ الکٰفِرینَ وَ جٰهِدهُم بِه‌، یعنی به این عدم‌الاطاعة، جِهادًا کَبیرًا؛ پس عدم‌الاطاعة شد جهاد کبیر؛ این معنا اقرب به ذهن است؛ حالا من البتّه فحص نکردم ببینم در بین مفسّرین کسانی این احتمال را داده‌اند یا نه، لکن به‌هرحال این احتمال، احتمال مهمّی است. جهاد کبیر یعنی این؛ جهاد برای عدم تبعیّت، برای عدم دنباله‌روی از دشمن. پس مسیر و جهت‌گیری این مجلس این است؛ مسیر انقلابی، مسیر انقلابیگری، تعقیب راه انقلاب، تحکیم اسلام، تحکیم دین خدا.

 ما اگرچنانچه دنبال اقامه‌ی حکم الهی و دین الهی نباشیم، چرا اینجا هستیم؟ چرا بنده اینجا باشم؟ خب همانهایی که بودند -یا آنها یا امثال آنها- بیایند اداره کنند حکومت را. ما هستیم برای اینکه میخواهیم دین خدا را تحکیم کنیم؛ حاکمیّت دین خدا باید تحقّق پیدا کند؛ ما دنبال این هستیم؛ این است که اگرچنانچه کسی در راهش کشته شد، شهید در راه خدا است؛ این است که مردم ما جوانهایشان را این‌جور سخاوتمندانه دادند و هنوز هم دارند میدهند؛ وَالّا اگر این نبود، خب رونق اقتصادی را دیگران و دیگران [انجام میدهند]؛ چرا بنده‌ی آخوند یا روحانی بیایم مشغول این کارها بشوم؟ میروم دنبال درس و بحث خودم؛ خب دیگران این کارها را میتوانند بکنند و انجام میدهند؛ در دنیا هم دارند انجام میدهند. اگر بحث دین خدا و تحکیم دین خدا و حاکمیّت الهی نباشد، بودن من و شما در اینجا اصلاً ضرورتی ندارد. پس این است: تحکیم اسلام.

 [و همچنین‌] نوآوری؛ آنچه من تأکید میکنم، نوآوری است؛ منتها نوآوری منضبط، نوآوری آدمهای باسواد، نه آدمهای بی‌سواد یا نیمه‌سواد؛ نوآوری در مسائل دین. دین قابل اتّساع(۹) است، چون برای همه‌ی زمانها است، چون برای همه‌ی شرایط است. بنابراین دین خدا، به‌وسیله‌ی مجتهدِ دارای خبره‌ی استنباط و اجتهاد، در یک مواردی میتواند اتّساع پیدا کند؛ همچنان‌که امام بزرگوار نمونه‌هایش را نشان دادند و بعضی عمل شد و بعضی لااقل در زمان خود ایشان گفته شد.

 [و] التیام بخشیدن به زخمهایی که دشمن وارد میکند؛ یکی از کارها این است. دشمن دارد زخمهایی را بر پیکر این انقلاب میزند و وارد میکند، ما باید به این زخمها التیام ببخشیم؛ یکی مسئله‌ی تفرّق مذهبی و طائفی است -شیعه و سنّی- یکی مسئله‌ی اختلافات جناحی است؛ یکی مسئله‌ی دوقطبی کردن‌های مصنوعیِ جامعه است؛ اینها زخمهایی است که دارند وارد میکنند؛ باید اینها را التیام بخشید.

 به‌هرحال، آنچه من رویش زیاد تکیه میکنم، [این است که‌] اصل تحوّل و پیشرفت را همیشه باید مقابل چشم داشته باشیم. ایستایی جایز نیست؛ باید دائم پیش برویم و پیشرفت بکنیم، منتها در جهت اهداف انقلاب و اهداف دین. این هم بخش دوّم که درباره‌ی مسیر این مجلس محترم و به‌معنای واقعی کلمه معظّم، عرض کردیم.

 امّا وظایف عمومی‌ای وجود دارد که حالا من مختصراً عرض میکنم که صحبتمان خیلی طولانی نشود. در یک جمله، ما باید کشور را از اقتدار برخوردار کنیم؛ کشور باید قوی بشود. راه بقای انقلاب، راه پیشرفت انقلاب و راه تحقّق هدفهای انقلاب، به‌معنای وسیع کلمه، عبارت است از اینکه ما کشور را مقتدر کنیم. اگر توانستیم این وظیفه را انجام بدهیم -یعنی دولت توانست، مجلس توانست، قوّه‌ی قضائیّه توانست، نیروهای مسلّح توانستند، نهادهای انقلابی توانستند، این مجلس توانست در این زمینه‌ها کاری بکند و کمکی بکند- آن‌وقت، ما مطمئن خواهیم شد که خواهیم توانست انقلاب را به‌معنای واقعی کلمه، حفظ کنیم. اگر کشور قوی شد، از استکبار هم میشود امتیاز گرفت؛ این را من به شما عرض بکنم. اگر کشور ضعیف بود، استکبار که هیچ، ابرقدرت‌ها که هیچ، دولتهای بی‌عُرضه و ضعیف و حقیر هم از آدم طلبکاری میکنند؛ اگر ضعیف شدیم، این‌جوری خواهد شد، [امّا] اگر قوی شدیم، نه.

 قدرت هم یک امر نسبی است؛ در هر مرحله‌ای از قدرت، انسان میتواند یک فعّالیّتی انجام بدهد. حالا مثلاً فرض بفرمایید در همین قضایای مذاکرات هسته‌ای -که البتّه من حالا نمیخواهم وارد آن مقوله بشوم- دوستان عزیز ما گفتند ما امتیاز گرفته‌ایم و دشمنانی که تا امروز قبول نمیکردند که ما صنعت هسته‌ای داشته باشیم، حالا پای کاغذ امضا کرده‌اند که ما میتوانیم صنعت هسته‌ای داشته باشیم. خب این چه‌جوری به دست آمد؟ این بعد از آن به دست آمد که ما اقتدار خودمان را نشان دادیم و ما توانستیم کاری را انجام بدهیم که آنها تصوّر نمیکردند بتوانیم انجام بدهیم؛ یعنی تولیدِ غنی‌سازیِ بیست درصد. خود آنها هم میدانند، اصحاب فنّ این کار [هم‌] میدانند که مشکل کار [غنی‌سازی‌] تا ۹۹ درصد، عبارت است از مسیر [غنی‌سازی‌] تا ۲۰ درصد؛ اگر یک کشوری توانست خودش را تا ۲۰ درصد پیش ببرد، از آنجا تا ۹۰ درصد و ۹۹ درصد کار آسانی است، راه زیادی نیست؛ این را اینها میدانند. این مسیر را جمهوری اسلامی پیش رفت؛ یعنی توانست غنی‌سازی ۲۰ درصد را به دست بیاورد، توانست نوزده هزار سانتریفیوژ نسل اوّل تولید کند، توانست حدود ده هزار سانتریفیوژ نسل اوّل را به راه بیندازد، توانست سانتریفیوژهای نسل دوّم و سوّم و چهارم را تولید کند؛ توانست آن دستگاهِ رآکتورِ آبِ سنگینِ اراک را به وجود بیاورد؛ توانست کارخانه‌ی تولیدِ آبِ سنگین را -که امروز از ما میخرند- به وجود بیاورد. این کارها را توانستیم بکنیم که دشمن آن حدّاقل را قبول کرد که ما صنعت هسته‌ای داشته باشیم؛ اگر این کارها را نکرده بودیم [قبول نمیکردند]. من یادم هست و دوستان همه یادشان هست که در آن ده دوازده سال پیش از این، که مذاکرات دوره‌ی قبل را داشتیم، بحث ما این بود که مثلاً اجازه بدهند پنج سانتریفیوژ کار کند، آنها میگفتند نمیشود؛ ما اوّل میگفتیم بیست سانتریفیوژ، بعد گفتند نمیشود؛ کوتاه آمدیم گفتیم پنج سانتریفیوژ، گفتند نمیشود؛ گفتیم یکی، گفتند نمیشود! وقتی‌که نمیتوانیم، وقتی نداریم، وقتی قدرت نیست، دشمن این‌جوری وارد میشود؛ [امّا] وقتی شما نوزده هزار سانتریفیوژ را علی‌رغم دشمن به وجود آوردید، به راه انداختید، نسل دوّم و سوّم و چهارمش را تولید کردید، کارهای جنبیِ فراوانِ دیگری را انجام دادید، خب [دشمن‌] مجبور است قبول بکند؛ اقتدار این است. اگر اقتدار بود، انسان میتواند حتّی از استکبار امتیاز بگیرد. این امتیازی نبود که آمریکایی‌ها به ما دادند، این امتیازی بود که ما با قدرتمان گرفتیم، نه اینکه کسی به ما امتیاز داد.

 در همه‌ی زمینه‌ها همین‌جور است؛ در زمینه‌ی اقتصاد همین‌جور است. این اقتصاد مقاومتی که بنده دائماً تکرار میکنم و تأکید میکنم و خب بحمدالله دوستان، ستاد عملیّات و فرماندهی تشکیل داده‌اند و کارهایی دارد انجام میگیرد که امیدواریم ان‌شاءالله نتایجش را ببینیم روی زمین، همین است. در اقتصاد، اگر ما قوی شدیم و قدرتمند شدیم، دیگر تحریم معنی ندارد و تحریم یک کار زائدی میشود؛ اگر ما در داخل توانستیم اقتدار اقتصادی به دست بیاوریم، آنها خودشان می‌آیند به دریوزگی، می‌آیند دنبال ارتباط اقتصادی؛ نه [فقط] تحریم نمیکنند، بلکه اگر ما تحریم کنیم، آنها می‌آیند میگویند تحریم نکنید؛ طبیعت کار این است. در زمینه‌ی سیاست هم همین است، در زمینه‌های گوناگون هم همین است.

 عناصر اقتدار را بایستی دولت و مجلس و دیگران دنبال باشند و این مجلس میتواند اینها را مطالبه کند. شما میتوانید از این بنده‌ی حقیر مطالبه کنید، از آقای دکتر روحانی عزیزمان مطالبه کنید، از آقایان مجلس میتوانید مطالبه کنید، از قوّه‌ی قضائیّه میتوانید مطالبه کنید؛ میتوانید مطالبه کنید این عناصر را. این جمع باعظمت و این جمع استثنائی، که گفتیم یک پدیده و یک موهبت الهی است، این کارها را میتواند انجام بدهد. روی یک نقطه متمرکز بشوید، آن نقطه را دنبال بکنید، افکار عمومی را همراه کنید؛ این میشود آن چیزی که حقیقتاً شایسته است.

 حالا البتّه اگرچنانچه بخواهیم جسارت کنیم و عرض بکنیم ملاک انقلابی بودن در این مجموعه‌ها چیست، بنده به نظرم میرسد ملاک انقلابی بودن، تقوا است، شجاعت است، بصیرت است، صراحت است، نترسیدن از «لَومَةَ لآئِم»(۱۰) است؛ اینها ملاک انقلابی بودن است. اگرچنانچه ما تقوا داشته باشیم، شجاعت لازم را هم داشته باشیم، صراحت لازم را هم -[البتّه‌] در جایی که صراحت لازم است؛ آنجایی که تَکنیه(۱۱) لازم است، نه؛ آنجا صراحت مضر است- داشته باشیم، اگر توانستیم اینها را انجام بدهیم [انقلابی هستیم‌]. شناخت درست از دشمن داشته باشیم. دشمن یک جبهه است؛ دشمن یک فرد که نیست، یک دولت خاص که نیست، یک جبهه است؛ ما باید این جبهه را بشناسیم و ببینیم چه کسی وابسته‌ی به این جبهه است و از کجا این جبهه، جوری حرکت میکند که میتواند ما را نسبت به خودش مشتبه کند. جبهه‌ی دشمن را بشناسیم، شیوه‌های دشمنی را هم بشناسیم؛ بدانیم [دشمن‌] چه جوری دشمنی میکند. گاهی هست که دشمن وارد میشود، یک کاری را شروع میکند به قصد یک هدف خباثت‌آمیز و ما درست نمیدانیم آن هدف چیست؛ ظاهر کار را نگاه میکنیم می‌بینیم کار خوبی است و از آن استقبال میکنیم؛ درحالی‌که او دارد آن هدف [خودش‌] را دنبال میکند. داشته‌ایم؛ از این قبیل در کشور داشته‌ایم و داریم مواردی را که آنها یک کاری را شروع کردند با یک هدفی، ما هم ظواهر کار را نگاه کردیم گفتیم عجب! خب اینکه کار خوبی است، اینکه اشکالی ندارد؛ درحالی‌که اگر بصیرت داشته باشیم، اگر اهداف دشمن را بشناسیم، این‌جوری گول نمیخوریم.

 در مقابل دشمن هم نباید دچار انهزام(۱۲) روحی شد؛ اصل قضیّه، یکی هم این است. انهزام روحی ضرر دارد؛ هر کسی که در درون خود منهزم شد، در صحنه، قطعاً منهزم خواهد شد. اوّلین شکست هر انسانی، شکست در درون خودش است که احساس کند نمیتواند، احساس کند فایده‌ای ندارد، احساس کند طرفْ خیلی قوی‌تر از او است، احساس کند من که از دستم کاری برنمی‌آید؛ این انهزام روحی است. اگر این انهزام پیدا شد، آن‌وقت در صحنه، قطعاً شکست خواهیم خورد. این نباید به وجود بیاید؛ مراقب باشیم که این به وجود نیاید.

 رحمت خدا بر امام بزرگوارمان، بر شهیدانمان، و صلوات بر محمّد و آل محمّد.

+ تاریخ سه شنبه 22 فروردين 1396 ساعت 18:59 نویسنده نستوه |

با نگاهي به منابع اصيل اسلامي همچون قرآن و نهج البلاغه و با استناد به سخنان رهبر فرزانه انقلاب و امام خميني (ره) شاخصه هاي دولت مطلوب اسلامي را برشماريم. یکی از این شاخصه ها ساده زیستی است:

 
يکي از مهمترين شاخصه هاي دولت مطلوب اسلامي، ساده زيستي مسئولان آن است. هرچند ساده زيستي براي تمام افراد جامعه ارزش محسوب ميشود، اما براي مسئولان و مديران جامعه، خصوصاً اگر شخص مسئول منتسب به دين باشد که در نتيجه رفتار وي در نگاه مردم رنگ ديني نيز به خود ميگيرد، يک ضرورت است. زيرا يکي از مهمترين اثرات ساده زيستي مسئولان، ترويج فرعنگ قناعت، ساده زيستي و دوري از تجمّلات در جامعه است.
 
امام علي (ع) ميفرمايند: «خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى تنگدست را به هيجان نياورد، و ثروتمند را به طغيان نكشاند.»(خطبه209) 
 
رهبر انقلاب نيز در اين زمينه مي فرمايند: «يک وقت هست که ما در زندگي شخصي خود مثلاً حرکت اشراف گونه اي داريم بين خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يک وقت هست که ما جلوي چشم مردم يک مانور اشرافيگري ميدهيم؛ اين ديگر مباح و مکروه ندارد؛ همه اش حرام است؛ بهخاطر اينکه تعليم دهنده ي اشرافيگري است به: اولاً زيردستهاي خودمان، ثانياً آحاد مردم به اين کار تشويق ميشوند. ما نبايد مردم را به اين کار تشويق کنيم. ممکن است در داخل جامعه کساني پولدار باشند و ريخت و پاش کنند - البته اين کار بدي است، ولي به خودشان مربوط است - اما ريخت و پاش ما اولاً از جيبمان نيست، از بيتالمال است؛ ثانياً ريخت و پاش ما مشوق ريخت و پاش ديگران است. واقعاً "النّاس علي دين ملوکهم". ملوک در اينجا به معني پادشاهان نيست که بگوييم ما پادشاه نداريم؛ نه، ملوک شماها هستيد؛ النّاس علي دين ماها.»(8/6/84)
 
اما در عين حال بايد توجه داشت که ساده زيستي مسئولين به معناي دنياگريزي در سياست گذاري هاي اقتصادي و بي توجهي به رفاه مردم نيست. رهبر انقلاب در اين زمينه نيز مي فرمايند:
 
«اين که دارم مي گويم، منظورم بهره مندي شخصي است؛ معنايش اين نيست که کشور، کار آباداني و عمران نکند و دنيا را آباد نکند. اينها هميشه، تخليهها و شبههافکني هاي مخالفين اسلام بوده؛ مي گفتند که اسلام با دنيا مخالف است؛ يعني دنيا را آباد نکنيم! نه، آن دنيايي که گفته مي شود، دنياي شخصي است؛ يعني خود شما دنبال تکيّف زندگي دنيايي نباشيد و زندگي را ساده بگذرانيد. معنايش اين است. اميرالمؤمنين (عليهالسّلام)، شخصاً زاهدانه ترين زندگي ها را داشت؛ اما در عين حال، مرتب هم کار مي کرد، مزرعه را آباد و چاه آب جاري مي کرد؛ جهاد مي کرد و کشور را اداره مي کرد؛ حکومت به آن عظمت را رياست مي کرد؛ سياستگذاري و سياستمداري مي کرد. غرض و مراد ما، دل سپردن به دنياست که البته مقدار زيادي از مشکلات ما ناشي از اين مسأله است! منِ مسؤول دولتي و حکومتي، يا من روحاني، بايد مواظب باشم - بخصوص ما دو صنف، خصوصيتي داريم - يک وقت گفتند: "واي به حال آن کساني که هر دو هستند؛ هم مسؤول حکومتي، هم روحاني"؛ اينها مشکلشان بيشتر و تکليفشان سنگينتر است! توقع مردم، بجا و بحق از آنها بيشتر است؛ خداي متعال هم آنها را بيشتر مورد سؤال قرار خواهد داد، چون اثر عملشان هم بيشتر است. ما بايد بيشتر مواظب باشيم.»(15/12/77)
 
امام خميني(ره) نيز پيرامون ضرورت ساده زيستي مسئولان مي فرمايند: «آن روزى كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد، آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزى كه رئيس جمهور ما خداى نخواسته، از آن خوى كوخ‏نشينى بيرون برود و به كاخ‏نشينى توجه بكند، آن روز است كه انحطاط براى خود و براى كسانى كه با او تماس دارند پيدا مى‏شود. آن روزى كه مجلسيان خوى كاخ‏نشينى پيدا كنند خداى نخواسته، و از اين خوى ارزنده كوخ‏نشينى بيرون بروند، آن روز است كه ما براى اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. ما در طول مشروطيت از اين كاخ‏نشينها خيلى صدمه خورديم. مجلسهاى ما مملو از كاخ‏نشين بود و در بينشان معدودى بودند كه از آن كوخ‏نشينها بودند، و همين معدودى كه از كوخ‏نشينها بودند از خيلى از انحرافات جلو مى‏گرفتند و سعى مى‏كردند براى جلوگيرى. آن روزى كه توجه اهل علم به دنيا شد و توجه به اين شد كه خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنيا خداى نخواسته در آنها تأثير بكند، آن روز است كه بايد ما فاتحه اسلام را بخوانيم.» (صحيفه امام، ج‏17، ص 377)
 
حضرت علی علیه السلام همچنين در نامه معروفشان به يکي از کارگزارانشان (عثمان بن حنيف)، که دعوت يکي از ثروتمندان را پذيرفته بود مي فرمايند: «گمان نمى‏كردم مهمانى مردمى را بپذيرى كه نيازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده‏اند. انديشه كن در كجايى و بر سر كدام سفره مى‏خورى؟ پس آن غذايى كه حلال و حرام بودنش را نمى‏دانى دور بيفكن، و آنچه را به پاكيزگى و حلال بودنش يقين دارى مصرف كن.»(نامه45) 
 
دولت اسلامي بايد سيره حکومتي علي(ع) را شاخص خود قرار دهد که مي فرمايد: «من اگر مى‏خواستم، مى‏توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته‏هاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعامهاى لذيذ برگزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم‏هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد. آفريده نشده‏ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف، و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آينده خود بى خبر است. آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفته‏اند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم.»(نامه45)
 
کساني که ساده زيستي را به زهد فروشي تفسير کرده و آن را ارزش نمي دانند، بايد پاسخ دهند که اين عبارات حضرت و دهها نمونه ديگر مانند آن را چگونه تفسير مي کنند؟ 
 
يکي ديگر از آثار مهم ساده زيستي مسئولان، اين است که قلوب مردم را به سوي خود جلب کرده و آرامش روحي را به جامعه تزريق ميکند. به همين دليل است که همواره عالمان ديني که همچون مردم عادي زندگي ساده و بي تکلفي داشتند مورد عنايت و محبت مردم بودند و مردم که ميان حرف و عمل اين بزرگان تطابق ميديدند، از جان و دل مطيع آنان بودند. 
 
يکي ديگر از آثار ترويج روحيه قناعت و ساده زيستي در جامعه، «تقويت عزت و اقتدار ملي» است. تاريخ چه بسيار ملتها و حکومتهايي را به خود ديده که به خاطر روحيه ي تجملگرايانه ي سران و مردمانش تن به قراردادهاي ذلت بار داده و استقلال مملکتي را به پاي لذتهاي زودگذر قرباني کرده اند! اگر جامعهاي به حالت زهد و قناعت برسد و در برابر فشارها مقاومت کند و به خاطر برخوردار شدن از مواهب زودگذر دنيايي، عزت و استقلال خود را از دست ندهد، به آنچه که خود دارد، اکتفا ميکند و با تلاش و کوشش سعي ميکند که موقعيتهاي بهتري را به دست آورد.
 
امام اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ به شريح (که از مسئولين حکومت بود) و خانه اي با قيمت گزاف خريده بود، با نگاه خشم آلودي فرمود: «اى شريح! به زودى كسى به سراغت مى‏آيد كه به نوشته‏ات نگاه نمى‏كند، و از گواهانت نمى‏پرسد، تا تو را از آن خانه بيرون كرده و تنها به قبر بسپارد. اى شريح! انديشه كن كه آن خانه را با مال ديگران يا با پول حرام نخريده باشى، كه آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده‏اى. اما اگر هنگام خريد خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مى‏نوشتم كه ديگر براى خريد آن به درهمى يا بيشتر رغبت نمى‏كردى، آن سند را چنين مى‏نوشتم: اين خانه‏اى است كه بنده‏اى خوار آن را از مرده‏اى آماده كوچ خريده، خانه‏اى از سراى غرور، كه در محلّه نابود شوندگان و كوچه هلاك شدگان قرار دارد. اين خانه به چهار جهت منتهى مى‏گردد: يك سوى آن به آفت‏ها و بلاها، سوى دوّم آن به مصيبت‏ها، و سوى سوم به هوا و هوس‏هاى سست كننده، و سوى چهارم آن به شيطان گمراه كننده ختم مى‏شود، و در خانه به روى شيطان گشوده است. اين خانه را فريب خورده آزمند، از كسى كه خود به زودى از جهان رخت برمى‏بندد، به مبلغى كه او را از عزّت و قناعت خارج و به خوارى و دنيا پرستى كشانده، خريدارى كرده است. هرگونه نقصى در اين معامله باشد، بر عهده پروردگارى است كه اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جبّاران را گرفته، و سلطنت فرعون‏ها چون «كسرى» و «قيصر» و «تبّع» و «حمير» را نابود كرده است. 
 
آنان كه مال فراوان گرد آورده و بر آن افزودند و آنان كه قصرها ساخته و محكم كارى كردند، طلا كارى كرده و زينت دادند، فراوان اندوختند و نگهدارى كردند و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند، همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جايگاه پاداش و كيفر رانده مى‏شوند؛ آنگاه كه فرمان داورى و قضاوت نهايى صادر شود «پس تبهكاران زيان خواهند ديد». به اين واقعيّت‏ها عقل گواهى مى‏دهد هرگاه كه از اسارت هواى نفس نجات يافته، و از دنيا پرستى به سلامت بگذرد.»(نامه3)
 
يکي ديگر از برکات روحيه قناعت و ساده زيستي مردم که از ساده زيستي مسئولين ناشي مي شود، اصلاح الگوي مصرف و جهت دهي منابع به سمت توليد داخلي است.
 
ساده زيستي مسئولين همچنين يکي از بزرگترين عوامل تثبيت دولت اسلامي است؛ امام علي (ع) در کلامي گهربار قناعت را براي تثبيت حکومت کافي ميداند و ميفرمايند: «قناعت دولتمندي را بس [است.]» (خطبه229)
 
از آثار مهم ساده زيستي مسئولين «پايداري و شجاعت در دفاع از حق در مقابل باطل»، کسي که خود را به سادهزيستي عادت داده و دل از تعلقات دنيا کنده است، آمادگي کامل براي دفاع از حق در مقابل زورگويان دارد.
 
چنين کسي با شجاعت بيشتري در مقابل باطلگرايان ميايستد. امام خميني (ره) که روحيهي مبارزه با ابرقدرتها را با ساده زيستي قرين ساخته بود، ميفرمود:
 
«اگر بخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع کنيد و ابرقدرتان و سلاح هاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئه هاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نکند، خود را به ساده زيستي عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد.»(صحيفه امام، ج‏19، ص 11)
 
 تجملگرايي مسئولين سمّ مهلکي است که آثار مخرب آن دامان جامعه را خواهد گرفت. يکي از آثار مخرب تجمل گرايي مسئولان گسترش فساد و انحطاط اخلاقي در جامعه است. امام خميني (ره) در اين زمينه ميفرمايند: «اين خوي کاخنشيني اسباب اين ميشود که انحطاط اخلاقي پيدا شود. اکثر اين خويهاي فاسد، از طبقه ي مرفه به مردم ديگر صادر شده است.»(صحيفه ي نور، ج 17، ص 218)
 
ايشان همچنين در اين زمينه ميفرمايد: «اين طور نيست که انسان خيال کند که شيطان ابتدا مي آيد به آدم بگويد که بيا و برو طاغوتي شو؛ اين را نميگويد. قدم به قدم انسان را پيش ميبرد … اگر جلويش را گرفتيد، طمعش بريده ميشود و اگر جلويش را نگرفتيد، فردا يک قدم ديگر جلو ميرود. يک وقت ميبينيد که اين طلبه ي زاهد عابد، که در مدرسه زندگي ميکرد، متحول شد به يک نفر انسان طاغوتي.»(صحيفه ي امام، ج 18، ص14) ايشان در جايي ديگر خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بهصراحت ميفرمايند: «با زندگاني اشرافي و مصرفي نميتوان ارزشهاي انساني اسلامي را حفظ کرد.»(صحيفه ي نور، ج 19، ص 3)
 
و در نهايت يکي از سنتهاي قطعي پروردگار براي دولت و جامعه خوش گذران و تجمل پرست، سقوط و نابودي آن دولت و آن جامعه است. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيراً؛ و چون اراده کرديم که جمعيت و دياري را نابود کنيم، توانگران خوشگذران را وادار به فساد ميکنيم و وقتي به فسق پرداختند، سزاوار عذاب ميشوند. آنگاه آنجا را زير و زبر ميکنيم و نابودشان ميسازيم.»(اسراء/16)
+ تاریخ سه شنبه 21 فروردين 1396 ساعت 15:30 نویسنده نستوه |

آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند

ما وقتی که ملاحظه می‌‏کنیم و سعادت‌ها را سنجش می‌‏کنیم، می‌‏بینیم که سعادتمند‌ها آنهایی بودند که در کوخ‌ها بودند. آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخ‌ها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخ‌ها پیدا نمی‌‏شود.

...طبع قضیۀ کاخ‏نشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمی‌‏تواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کرده‏اند، آنهایی که زحمت کشیده‏اند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه داده‏اند در هر رشته‏ای، این کوخ‏نشینان بوده‏اند. طبع کاخ‏نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)

کاخ نشینی خوی کاخ نشینی می‌آورد

ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ‏نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‌‏خواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ‏نشینی به پایین بکشید، خود کاخ‏نشینی این خوی را می‌‏آورد، ممکن است که در بین آن‌ها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخ‏نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه‏‌ها و پشت جبهه‏‌ها، این کوخ‏نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخ‏نشینی و خوی اینکه توجه به کاخ‌ها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ‏نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)

روزی که رئیس جمهور به کاخ‏نشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است

آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ‏نشینی بیرون برود و به کاخ‏نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌‏شود. آن روزی که مجلسیان خویکاخ‏نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخ‏نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)

یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد

من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخ‏نشینان بالا‌تر می‌‏دانم؛ اگر آن‌ها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب می‌‏دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشین‌ها از آن منزل محقر خرابه بیرون می‌‏آمد و می‌‏گفت که ما با بچه‏‌هایمان صبح که می‌‏شود می‌‏رویم برای تظاهرات، [مباهات می‌‏کردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخ‏نشین‌ها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می‌‏توانستند می‌‏کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می‌‏کنند، یک موی شما بر همۀ آن‌ها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آن‌ها نباید صحیح باشد.(سخنرانی در حسینیه جماران)

تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟

ملت عدالت می‌‏خواهد، اتاق بزرگ نمی‌‏خواهد. ملت وزارتخانه می‌‏خواهد، وزارتخانۀ اسلامی، نه آن وزارتخانۀ کاخ دادگستری، کاخ نخست‏وزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخ‌ها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاری‏اش یا بعضی‏اش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که می‌‏گوید دولت اسلامی است ـ و هستند ـ نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده‌‌ همان طوری که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم‌‌ همان فرم باشد. پس شما چکاره‏اید! تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکی‏یکی باید بگوییم؟ دانه‏دانه باید بسپاریم؟ این‌ها باید اصلاح بشود و شما‌ها ـ من می‌‏دانم ـ مسلمانید ـ من همۀ افراد این‌ها را بعضی‏شان را می‌‏شناسم، بعضی‏شان را هم معرفی کرده‏اند به من ـ این‌ها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف‏النفسند! می‌‏ترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخست‏وزیری و آنجا ببیند که یک [محیط] محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(۱۵/۱۲/۱۳۵۷)

تعدیل کنید خودتان را!

دولت‌ها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده‏های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده‏های کذا باشد و مبلهای کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غار‌ها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخست‏وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی‌‏توانید اصلاح کنید.(۱۵/۱۲/۱۳۵۷)

روحانیت متعهد، به خون سرمایه‏داران زالو صفت تشنه

روحانیت متعهد، به خون سرمایه‏داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آن‌ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‏اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به‌‌ همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده‏اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف می‌‏کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‏اند و با قناعت و بزرگواری زیستند.(منشور روحانیت)

ملت آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند

ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»‌ها و «سلطنه»‌ها و «سلطنتی»‌ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‌‏ماند. آن روزی که هر یک از شما‌ها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط می‌‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‌‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‌‏دهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، همۀ این‌ها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.(سخنرانی در حسینیه جماران)

مسئولین از طبقه مرفه نباشند

ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‏داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفه‌مند.(بخشی از وصیت نامه)

سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد

سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می‌‏کنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و این‌ها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت می‌‏دانستند، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌‏دانستند، به قدرتهای دیگر می‌‏دانستند، در مقابل قدرت بالا‌تر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.

این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌‏شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن‏ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آن‌ها، از باب اینکه می‌‏دیدند آن‌ها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم می‌‏کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‏ای بزند، مقابل او لنگ می‌‏انداختند و همه جور تواضعی می‌‏کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.( ۰۷/۰۶/۱۳۶۱)

 

+ تاریخ دو شنبه 21 فروردين 1396 ساعت 15:27 نویسنده نستوه |

+ تاریخ یک شنبه 20 فروردين 1396 ساعت 23:32 نویسنده نستوه |

+ تاریخ یک شنبه 20 فروردين 1396 ساعت 22:24 نویسنده نستوه |

چه کسانی «دروغ محض» دشمن درباره «رفع سایه جنگ با وجود برجام» را در کشور تکرار کردند؟! / از روحانی و دولتمردان تا هاشمی و ولایتی+فیلم

«آن مسئول اروپایی به مسئولین ما میگوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ...»اینها قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی است که به یکی از ترفندهای دشمن برای بزک کردن برجام و بردن اذهان به سمت ناکجاآباد برای کاسبی سیاسی است.
گروه سیاسی - رجانیوز، «آن مسئول اروپایی به مسئولین ما میگوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا میگویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ... جنگ واقعی جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فناوری در کشور است. ما را به جنگ نظامی متوجه میکنند تا از این غفلت کنیم. جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.» اینها قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی است که به یکی از ترفندهای دشمن برای بزک کردن برجام و بردن اذهان به سمت ناکجاآباد برای کاسبی سیاسی است.
به گزارش رجانیوز، تلاش برای تبلیغ درباره احتمال بروز جنگ در صورت عدم  انقعاد توافق برجام، تکنیک مذاکراتی بود که طرف مقابل در ایام بحث و بررسی درباره برجام به کار برد تا با ایجاد هراس بتواند امتیازات بیشتری را از طرف ایرانی کسب کند. اما نکته عجیب آنجاست که این سخن دشمن در ماه های اخیر از زبان برخی چهره های داخلی نیز تکرار شده و به نوعی تکمیل کننده و کمک کننده به این طراحی و پازل کلان بوده است.
رجانیوز با سیری در سخنان مسئولان کشور برخی از این اظهارات را که خواسته یا ناخواسته کمکی در جهت ترویج این دروغ محض در جامعه بوده است منتشر می کند:
شروع سناریوی دروغ محض با مجیدانصاری
نخستین‌بار مجید انصاری، معاون پارلمانی رییس‌جمهور در اردیبهشت ماه امسال و درمراسم تجلیل از معلمان نمونه شهرستان اسلامشهر و چهاردانگه گفت: در دیدار آقای روحانی با رییس‌جمهوری فرانسه، ایشان به آقای دکتر روحانی گفتند تصمیم ما برای حمله به ایران قطعی بود ولی برای زمان آن تردید داشتیم و انتخابات ریاست جمهوری و توافق هسته‌ای سایه جنگ را از سر ایران برداشت!
محمدعلی نجفی: وقتی به این می‌اندیشم که اگر برجام اتفاق نیافتاده بود و توافق نشده بود، تنم می‌لرزد
محمدعلی نجفی، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور نیز به تاسی از راهبرد دولت در دستاوردتراشی از برجام در شهر اراک گفت: «وقتی به این می‌اندیشم که اگر برجام اتفاق نیافتاده بود و توافق نشده بود، تنم می‌لرزد، اولاند در یک دیدار خصوصی صراحتاً گفت در مورد حمله به ایران به توافق رسیده بودیم و تنها اختلاف بر سر زمان و گستره حمله بود که به نتیجه نرسیده بود که فکر می‌کردم این را تنها در دیدار خصوصی می گوید اما در پایان نشست و وقتی بیرون آمدند در مصاحبه مطبوعاتی مشترک، باز سربسته اعلام کرد.»
رئیس جمهور درباره سایه جنگ چه گفت؟!
دکتر روحانی رئیس جمهوری کشور نیز بعد از اینکه مشخص شد برجام هیچ دستاورد اقتصادی نداشته است این جمله را ترجیع بند سخنرانی های خود قرار داد:«برجام سایه جنگ را از کشور دور کرد.»
حسن روحانی در سوم شهریور همدان در سفر به همدان اینگونه ابراز داشت:« امروز بعد از ۲۳ ماه مذاکره پیگیر توسط فرزندان انقلابی شما و دیپلمات های قهرمان ، به نقطه ای رسیده ایم که توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم»
روحانی در 12 مرداد ماه سال جاری نیز در جریان یک مصاحبه تلویزیونی به ترسیم فضای قبل و پس از برجام پرداخت و گفت:«هر زمانی ممکن بود کشورمان با آتش و جنگ ناخواسته مواجه شود و امروز این تهدید رفع شده است.»
وی در سخنانی به مناسبت ساگرد برجام گفته بود:« یکی از موفقیت‌های برجام برداشتن سایه تهدید از سر مردم بود. پرونده ایران در شورای امنیت، در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار داده شده بود که زمینه را برای حمله نظامی به ایران آماده کنند و حتی در این زمینه به تفاهم هم رسیده بودند. مذاکرات توانست بهانه برای تهدیدات را برطرف کند.»
مسعود سلطانی فر نیز در جمع جوانان بوشهری با ذکر همان خاطره تکراری که انصاری از قول رئیس جمهور فرانسه گفته بود: درجریان مذاکرات دکتر روحانی و اولاند رئیس جمهور فرانسه در بهمن ماه سال گذشته که بنده هم دراین مذاکرات حضور داشتم، اولاند با صراحت گفت که گروه 5+1 در مورد اصل حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران اختلاف نظر نداشتند و فقط اختلاف نظر در زمان حمله بود.
سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان در آذرماه امسال به این سناریو دامن زد و گفت: «با درایت رئیس جمهور خطر جنگ از سر کشور برداشته شد!» 
محمدجواد ظریف هم ازین غافله جا نماند. وی که قبلا نیز در جمع دانشجویان از نابودی سیستم دفاعی ایران با یک بمب توسط دشمن گفته ونشان داده بود که تلقی درستی از وضعیت دفاعی کشور و معادلات جهانی ندارد در دیدار با اعضای فراکسیون امید مجلس ابراز داشته بود:« برجام تهدیدی بزرگ را از کشور دور کرد»
همیشه پای یک نفوذی در میان است
حسین موسویان عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای که سابقه زندانی شدن به جرم ارائه اسناد محرمانه به بیگانگان را در پرونده خود دارد و قبلا در کتاب خود 15دلیل برای عدم توانایی حمله به ایران گفته بود، در یک سالگی برجام در مصاحبه ای با ایرنا ضمن برشمردن جنگ سایبری علیه تاسیسات هسته ای و ترور دانشمندان هسته ای کشورمان میگوید:« اینها خود نشانه های روشنی است در مورد اینکه احتمال حمله به تاسیسات هسته ای ایران هم وجود داشت.» و اینگونه نظر مثبت خود از طرح حمله آمریکا به ایران قبل از برجام را میگوید
وبازهم ولایتی...
ولایتی که قبلا در مسائل مختلفی در تیم هاشمی رفسنجانی قدم برداشته و با خوش خدمتی به این جریان سیاسی مورد لطف آنها قرار گرفته بود در برنامه متن و حاشیه که از شبکه سوم سیما پخش شد به صراحت این دروغ محض را تکرار کرد وگفت:« اگر این مذاکرات انجام نمی‌شد گزینه دیگر جنگ بود.» وی با این گفته خود سناریو ایجاد واهمه ساختگی از جنگ را تکمیل کرد و بار دیگر نشان داد که در آدرس غلط دادن توانایی ویژه ای دارد.
 این در حالی است که هاشمی رفسنجانی نیز در نشست سراسری با فرهنگیان کشور با تکرار این رویکرد اعلام کرد: اگر تحریم ها ادامه داشت، مقدمه یک جنگ دیگری بود یقینا، البته این احتیاج به استدلال دارد و لی من خودم مطمئنم که مقدمه یک جنگی بود که ما را از بین ببرند!
ناصرهادیان از تحلیل گران نزدیک به دولت نیز گفت: انتظاراتی که از برجام وجود داشت برآورده نشد اما رفع تحریم ها همه هدف ما در مذاکرات نبود بلکه جلوگیری از وقوع جنگ و شکست بن بست مهم تر از رفع تحریم ها است.
سید محمدصدر معاونت عربی و آفریقای وزرات امورخارجه در دولت اصلاحات نیز در مصاحبه ای گفته بود:« برجام و توافق هسته‌ای باعث شد کشور از خطر تهدید یک جنگ واقعی خلاص شود.»
به نظر می رسد این تلاش به دلیل عدم تحقق وعده های اقتصادی در پسابرجام رخ داد و سعی داشت  دستاوردتراشی برای برجام را برعهده بگیرد وادعا کند که سایه جنگ را از کشور دور کرده است با ریاست جمهوری ترامپ توسط رسانه های اصلاح طلب تقویت شد و ادعا شد که اگر برجام نبود حتما با جنگ سختی رو به رو میشدیم.
این درحالی است که این جریان سیاسی قادر نیست به این سوال پاسخ دهد که اگر آمریکا توان حمله نظامی به ایران را داشت چرا در دوران بوش جنگ طلب به ایران حمله نشد؟ چرا در سال 84 که فعالیت هسته ای از سرگرفته شد و یا در سال های بعد از آن و قبل از روی کار آمدن دولت حسن روحانی این اتفاق نیافتاد؟
چراکه امروز به گفته آمارها و تحلیل های صاحب نظران آمریکا در ضعیف ترین شرایط خود نسبت به چند دهه گذشته قرار دارد تا جائیکه دانلد ترامپ با شعارهای داخلی و ترمیم اقتصاد داخلی توانست بر اتاق بیضی شکل کاخ سفید وارد شود.
مقام معظم رهبری  قبلا نیز به این مهم اشاره فرموده بودند و تذکری ابراز داشتند:« در طول سال‌های گذشته گاهی اوقات سخنانی از جانب برخی مسئولان مطرح شده مبنی بر اینکه رفع تهدید نظامی و جنگ به‌دلیل فلان اقدام بوده است، درحالی که این سخنان صحیح نیست، زیرا تنها عامل رفع تهدید نظامی، «اقتدار دفاعی و نظامی» و «ایجاد ترس و رعب در دشمن» بوده و خواهد بود.»
+ تاریخ یک شنبه 20 فروردين 1396 ساعت 22:20 نویسنده نستوه |

روحانی و سه دستاورد دروغ برای برجام

روحانی از آنجا که عملکردی جز یک توافقنامه برای ارائه به مردم ندارد، چاره ای جز بزک کردن برجام و تراشیدن دستاوردهای مختلف برای آن ندارد!
 
از روزی که آقای روحانی تمام تخم مرغ هایش را در سبد مذاکره و توافق با کدخدا قرار داده تا امروز که محصول آن، در قالب توافقنامه برجام به مردم عرضه شده، چاره ای نداشته مگر اینکه برای آن دستاورد بتراشد. بر همین اساسا تا امروز سه دروغ بزرگ را به عنوان دستاوردهای برجام مطرح کرده است:
 
دروغ اول: حسن روحانی ابتدا ادعا کرد که در سایه مذاکره با 5+1 و لابی با کدخدا و با پذیرش برجام، توانسته غنی سازی را توسط قدرت های استکباری برای جمهوری اسلامی به رسمیت بشناسد و کلیه تحریم ها حتی تحریم های اشاعه ای، موشکی و باقی موارد را در روز امضای توافق لغو کند. 
 
این ادعای دروغ با تمدید تحریم های هسته ای و اضافه شدن تحریم های جدید، به بهانه صنایع موشکی و نقض حقوق بشر و... خیلی زود و در دوره ریاست اوباما رنگ باخت و با آمدن ترامپ، وضع به مراتب بدتر شد. رهبر انقلاب بارها با یادآوری این ادعاها کوشیدند تا دولتمردان خوشبین به کدخدا را متوجه واقعیت ها کنند، اما ...
 
دروغ دوم: وقتی حنای آقای روحانی در برداشتن تحریم به واسطه برجام بی رنگ شد، تیم عملیات روانی دولت به سمت بزک کردن دستاورد دوم رفت و بارها ادعا شد که برجام سایه جنگ را از سر ملت برداشت و اگر برجام نبود، حتما به ایران حمله نظامی می شد. 
 
روحانی، ولایتی، ظریف، نجفی و... بارها و بارها این دروغ مضحک را تکرار کردند. حتی مجید انصاری ادعا کرد که رئیس جمهور فرانسه در دیدار با آقای روحانی گفته است که ما قصد حمله به ایران را داشتیم اما انتخاب آقای روحانی در سال 92 و تصویب برجام سبب شد تا از حمله به ایران صرف نظر کنیم! 
 
هر چند این ادعای رئیس جمهور فرانسه خطاب به رئیس دولت یازدهم، به معنای آن است که برجام و ریاست جمهوری روحانی، بدون تحمیل تلفات انسانی و هزینه های مالی، همان دستاورد حمله نظامی را برای آنها به دنبال داشته و این، بدترین شکل تحقیر یک دولت بود  اما آقای روحانی و دوستانش این ادعای کذب را یک افتخار و دستاورد به حساب می آوردند. 
 
رهبر معظم انقلاب درباره این بخش از دستاورد سازی روحانی برای برجام، هوشمندانه فرمودند: «آن مسئول اروپایی به مسئولین ما می گوید اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا می گویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ... جنگ واقعی جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فناوری در کشور است. ما را به جنگ نظامی متوجه می کنند تا از این غفلت کنیم. جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.»
 
دروغ سوم: حالا بعد از غیر واقعی بودن دو دستاورد قبلی، حسن روحانی اما در حال تراشیدن سومین دستاورد است: «اصلاً فرض کنیم برجام کاری نکرده و تحریم‌ها را از بین نبرده است، اما قطعنامه‌های فصل هفتم شورای امنیت را بدون اینکه حتی یک ساعت آن را اجرا کنیم، برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران لغو  کرده است؛ هیچ کشوری نبوده که او را به فصل ۷ منشور سازمان ملل بکشانند.»
 
سومین ادعای روحانی در حالی است که در هیچ قطعنامه ای به قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل - که شامل بندهای 39 تا 51 می شود -  اشاره نشده و تنها در دو بند از قطعنامه 1929 به قرار گرفتن ایران ذیل بند 41 فصل هفتم اشاره شده در حالی که مطابق ماده 42 این فصل، در مواردی به شورای امنیت اجازه حمله نظامی را در صورت نیاز داده است.
 
نکته مهمتر درباره سومین دستاور دروغ روحانی که ادعا شده برجام موجب خروج ایران از ذیل فصل هفت شده این است که آقای ظریف خود در اسفند سال 93 در گفتگو با هفته نامه صدا با افتخار از قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفت یاد می کند: «بالاخره این توافقی است که در یک قطعنامه فصل هفتمی منشور ملل متحد مورد تایید قرار می گیرد و در نتیجه به یک توافق بین المللی و الزام آور برای همه دولت ها تبدیل می شود. اینکه دولت ها به چه میزان به تعهدات بین المللی شان عملی می کنند بحثی جداگانه است اما ما در حقوق بین الملل مبانی داریم که برای دولت ها تعهدآور است و از آن مبانی استفاده می کنیم.»
 
روحانی از آنجا که عملکردی جز یک توافقنامه برای ارائه به مردم ندارد، چاره ای جز بزک کردن برجام و تراشیدن دستاوردهای مختلف برای آن ندارد!
گلابی و ابر وآفتاب تابان و.....
 
+ تاریخ یک شنبه 20 فروردين 1396 ساعت 21:43 نویسنده نستوه |

خدایا خودت میدانی در موقع عملیات چگونه بر خط دشمن میزدم،

چگونه در دل دشمن جای میگرفتم و به کار خود ادامه میدادم و اصلا ذره ای ترس در من وجود نداشت.

خدایا خودت میدانی بارها مرگ را در مقابل خود دیدم ولی نسبت به کارم لحظه ای درنگ نکردم.

خدایا خودت میدانی اینها همه برای تو و به خاطر تو و ادای تکلیف بود...

"قسمتی از وصیت نامه شهید حشمت الله امینی"

که در عید قربان 1366 (منطقه سردشت، عملیات نصر7) ذبیح الله شد.

+ تاریخ یک شنبه 20 فروردين 1396 ساعت 17:32 نویسنده نستوه |